دکتر مجتبی مقصودی

دانشیار رشته علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی


دانشیار رشته علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

۴۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ایران» ثبت شده است

۱۴
آبان

 

کمیته صلح و سلامت انجمن علمی مطالعات صلح ایران با مشارکت انجمن ترویج فرهنگ مسئولیت اجتماعی و بنیاد توسعه صلح و مهربانی دومین وبینار (میزگرد) سه شنبه های صلح و سلامت را با موضوع

 

«چشم انداز سلامت اجتماعی و تنوع قومی در ایران »

 

را به تاریخ سه شنبه ١٦ آبان ساعت ۱۹:۳۰ تا ۲۱:۰۰ برگزار میکند

در این میزگرد به تبیین رویکردهایی که یک اجتماع سالم برای در برگیری تنوع قومی و استفاده از ظرفیت های تنوع و تکثر در عین حفظ وحدت و یکپارچگی اتخاذ می نماید٬ پرداخته خواهد شد.

salamat

سخنرانان:

- مجتبی مقصودی

دکتری علوم سیاسی، عضو هیات علمی و دانشیار گروه علوم سیاسی دانشکده علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی

 

- عبدالوهاب شهلی بر

دانش آموخته جامعه شناسی و مدیر گروه جامعه شناسی شهر و مطالعات منطقه ای انجمن جامعه شناسی ایران

 

- رئوف آذری

دانش آموخته مدیریت آموزش، کنشگر صلح و محیط زیست. عضو هیات موسس و نایب رییس انجمن ترویج فرهنگ مسئولیت اجتماعی

لینک ورود به نشست:  https://meet.google.com/aff-ntrd-pcn

  • مجتبی مقصودی
۱۰
مرداد

بازگشت پرقُدرتِ گفتمانِ ایرانشهری به سیاست

مجتبی مقصودی

 

    چند ماهی از درگذشت فیلسوف بی بدیل، نویسنده بزرگ و مترجم توانا دکتر سید جواد طباطبایی می گذرد. جامعه علمی ایران همچنان در بهت و حیرت از دست دادن این اندیشمند یگانه، نظریه پرداز، اندیشه ورز پرکار و عمیق و ایران اندیش و ایرانگرا قرار دارد  و مهم تر آنکه در زمانه ای که کشور از هر سو در معرض تلاطمات جدّی است و به او نیاز فکری و راهبری دارد بیش از پیش خلاء حضور اندیشه های راهگشای این اندیشمند احساس می شود.

*****

   طباطبایی در چند حوزه نام آشناست. اولین حوزه نظریه پردازی است. طراحی و تدوین نظریه زوال اندیشه سیاسی در ایران و نیز نظریه ایرانشهری به مثابه پروژه ای نظری و در عین حال انضمامی و راهبردی را در این عرصه می توان برشمرد. دومین حوزه هگل شناسی وی است که محصول آن تألیفات، ترجمه ها و درس گفتارهایی در باره هگل است. سومین حوزه ترجمه های گرانسگی است که از استاد بجای مانده است ترجمه و بازنویسی کتاب سقوط اصفهان به روایت کروسینسکی وکتاب های فلسفه اسلامی و ایرانی اثر هانری کُربن از جمله شاخص ترین این آثار است. چهارمین حوزه تلاش های آموزشی رسمی و غیر رسمی است که از دانشگاه شروع شد و در ادامه بصورت غیررسمی در قالب درسگفتارها، سخنرانی ها و حضور در کلاس هایی موسساتی چون پرسش ادامه یافت.

 

 

 

اندیشه های طباطبایی و صراحت در گفتار وی جنب و جوشی جدّی در جامعه دانشگاهی و محافل سیاسی ایران برجای گذارد و همفکران و منتقدین زیادی بر له یا بر علیه وی قلمفرسایی کردند و شاید از این منظر تأثیرگذارترین فیلسوف و اندیشمند معاصر ایران محسوب می شود. وی در حالیکه که شیفتگان، همفکران و طرفداران پروپا قرص فراوانی داشت منتقدین سرسخت و صریحی نیز داشت که علیرغم فوت استاد همچنان اندیشه ها و نظرات وی را محل بحث و نظر  چالش برانگیز کرده اند.

 

مقایسه اندیشه های شریعتی و طباطبایی از چشم انداز جریان سازی و اقبال اجتماعی

 ظهور، بروز و برجستگی جریان اسلام سیاسی در دهه 1350 محصول چند متغیر مهم بوده است. اول ظرفیت اسلام شیعی در بسیج گری حول محور ظلم ستیزی و عدالت گستری؛ دوم آمادگی جامعه ایران در بهره برداری از ظرفیت های سنتی در مذهب شیعه و الگو برداری از آن؛ سوم غفلت و تحلیل غلط نظام سیاسی وقت از ظرفیت و توان سازماندهی سیاسی نیروهای مذهبی و روحانیت بر علیه نظام سلطنت با بهره گیری از هیئت های مذهبی و مساجد با این تصور که خطر جدّی که نظام سیاسی را تهدید می کند از ناحیه اتحاد جماهیر شوروی و نیروهای چپ گرا و سپس نیروهای جبهه ملی است؛ لذا نیروهای مذهبی با محدودیت های کمتری روبرو بوده اند، بدین لحاظ تصور اینکه بزعم رژیم پهلوی نیروهای ارتجاع سیاه که به نیروهای مذهبی اطلاق می گردید بتوانند حرکت فراگیر سیاسی در سطح کشور ایجاد نمایند منتفی بود در چنین مقطعی دکتر علی شریعتی با بهره گیری از تریبون دانشگاه و حسینیه ارشاد با برجسته سازی اسلام عدالت خواه، ضد استثماری و ضداستبداد از طریق بازتعریف و قرائت رادیکال، مدرن و گاه سوسیالیستی از تاریخ و نقش رهبران صدر اسلام چون علی(ع)، فاطمه(س) و ابوذر و سلمان مسیر بازگشت به خویشتن خویش شیعی را تشویق و هموار سازد.

این یادداشت مدعی است و تأکید دارد که اولا نظام سیاسی وقت وزن نیروهای مذهبی در تحولات سیاسی کشور دهه 1350 ه. ش را خوب برآورد نکرد و نیروهای مذهبی را مخاطره ای جدی نمی دانست، لذا هیئت های مذهبی و مساجد توانست سنگر مبارزاتی مخالفین حکومت پهلوی گردد. و ثانیا یکی از شخصیت های مهم جریان سازی اسلام سیاسی و در عین حال منتقد متولیان رسمی یعنی روحانیت شیعه در این دهه دکتر علی شریعتی مزینانی بود که با آثار قلمی و سخنرانی های پرشور و هیجانی توانست اشتیاق قابل توجهی در نسل جوان و جامعه سنتی برای بازگشت به اسلام سیاسی هموار سازد. بدین لحاظ بخش زیادی حیات اسلام سیاسی در ایران در دهه 1350 و برجستگی این جریان و گفتمان محصول تلاش های فکری شریعتی و غفلت نظام پهلوی از نیروهای مذهبی بود.

با ترسیم چنین نقش برجسته و محوری از شریعتی در اقبال اجتماعی به اوج رسانی و یارگیری گفتمان اسلام سیاسی در دهه 1350 ه. ش به سراغ فیلسوف گفتمان ایرانشهری فرهنگی سید جواد طباطبایی می رویم که پس از چندین دهه تلاش نظری و مطالعاتی از دهه  1390 توانست گفتمان ایرانشهری فرهنگی را فراتر از مرزهای ملی به مرکز ثقل مباحث سیاسی، اجتماعی و فرهنگی برای خروج از بحران کشور قرار دهد.

  مشخصا با اقبال اجتماعی و سیاسی بخش های وسیعی از جامعه سیاسی ایران به نظریه ایرانشهری فرهنگی، این جریان و گفتمان از دهه 1390 پروبال می گیرد و عملا پس از چهار دهه در حاشیه و انزوا بودگی، جایگاه خود را در مرکز ثقل جریانات سیاسی و فکری و منازعات گفتمانی از منظر ظرفیت بسیج گری، الگو سازی و نمادپردازی، تحول خواهی و راهنمای عمل بودن باز می یابد و تا حدی می توان مدعی بود که در اولین سال های سده ی پانزدهم ه. ش گفتمان غالب در جامعه ایران را تشکیل داده است. واقعیتی که هیچگاه در برآوردهای نظام سیاسی پیش بینی نمی شد و ظرفیت های گفتمان سازی این جریان و اندیشه نه تنها از منظر نظام سیاسی، بلکه از منظر تحلیل گران و صاحبنظران سیاسی داخلی و خارجی مغفول مانده بود.

به عبارت دیگر؛ در رصد و برآورد تحلیل گران نظام جمهوری اسلامی هیچگاه بازگشت گفتمان ایرانگرایی بعد از سقوط نظام پهلوی پیش بینی نمی شد. تصور غالب مسئولین نظام این بود که شکست و سقوط نظام پادشاهی در بهمن 1357 به مثابه مرگ ابدی جریان ایران گرا در جغرافیای سیاسی کشور است. در بهترین حالت نظام احتمال تهدید و خطر از جانب نیروهای چپ و مذهبی را می داد ولی از جانب نیروهای ایرانگرا را نمی داد.

دیگر مختصات گفتمان ایرانشهری فرهنگی

"مساله ایران" کلید فهم اندیشه سید جواد طباطبایی است. گفتمان ایرانشهری طباطبایی به مثابه گفتمانی هویت محور و فراگیر با بازگشت به خویشتن ایرانی خویش آغاز می شود و در هم تنیده با دنیای مدرن پروبال می یابد و به ِخرد امروزین مجهز می شود. در این دستگاه فکری، خاص گرایی های قوم گرایانه و ناسیونالیسم در ذیل نظریه و گفتمان ایرانشهری فرهنگی رنگ می بازد.

پشتوانه دقیق و عمیق علمی- تاریخی و نظری اندیشه های طباطبایی باعث شده تا اضلاع و ابعاد دستگاه فکری طباطبایی جنبه شعاری، هیجانی و پوپولیستی نداشته باشد و مبتنی بر شعور و اندیشه ورزی عالمانه و دارای پشتوانه بومی و ریشه دار ایرانی باشد؛ لذا انسجام فکری و مدل آرمانی وی همخوانی کاملی با تاریخ و فرهنگ چند هزار ساله کشور دارد.

از جمله ویژگی های دیگر این گفتمان آینده نگری و آینده گرایی است که می تواند ایرانِ در بحران را از این مهلکه رهانیده و به ساحل امن برساند؛ از طرفی ظرفیت بازسازی و احیاء تمدنی را دارد. چشم انداز سازی از احیاء تمدنی به مدد مولفه ها و اندوخته های چند هزار ساله در سایه اندیشه های دکتر طباطبایی نه تنها امکانپذیر، بلکه حتمی است.

اگر چه این گفتمان گذشته تاریخی را مبنای تحلیل، درس آموزی و ایده پردازی قرار داده ولی در گذشته و تاریخ باقی نمانده و از مدرنیته و دستاوردهای آن فراری نشده است؛ بلکه مدرنیته را از لوازم دستگاه فکری ایرانشهری می داند.

 تقدم ایرانیت بر اسلامیت و قرار گرفتن وجه دینی و مذهبی در چارچوب هویت ملی از جمله مختصات پروژه ایرانشهری سید جواد طباطبایی است. در این نگرش اسلامیت جزیی از هویت ملی و تاریخی ایرانیان ارزیابی شده است که از قضا تقویت هویت ایرانی را بدنبال داشته است.

 توسعه گرایی در ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی از دیگر ستون های پروژه ایرانشهری است که آینده ایران را در بستر آن شکوفا و پیشگام می بیند؛ مؤلفه ای که در میان اغلب جریانات اسلام گرا و رهبران فکری شان در سایه عدالت خواهی و ظلم ستیزی رنگ باخته و بعضا ظهور و بروز نداشته است.

حسن ختام

    کالبد شکافی جریان ایرانشهری، در کنار روند پژوهی فضای حاکم بر کشور و توالی بحران های موجود به همراه تحولات منطقه ای و جهانی نشان می دهد جریان ایرانشهری روند رشد یابنده شتابانی را در سال های گذشته طی کرده و در سال های آینده نیز طی می نماید. ضعف و ناتوانی جریان های مختلف سیاسی در مسأله یابی و کمک به برون رفت از بحران های موجود و در پاسخگوییِ به هنگام و کم هزینه مطالبات سیاسی- اجتماعی، غلبه جریان ایرانشهری و تبدیل آن به گفتمان مسلط را با ظرفیت بسیج گری سیاسی - اجتماعی و نمادسازی نشان می دهد. بخش قابل توجهی از این این روند یعنی؛ باز خیزش مجدد این جریان، زنگار زدایی و حرکت به سمت تبدیل شدن به گفتمان مسلط محصول تلاش های فکری، اندیشه ورزی و نظریه پردازی سید جواد طباطبایی است که در چند دهه اخیر از سوی استاد بصورت آرام آرام ولی پیش رونده تعمیق و گسترش یافته است .

منتشره در:

مجتبی مقصودی، "بازگشت پرقُدرتِ گفتمانِ ایرانشهری به سیاست"، سیاست نامه، سال هفتم، شماره 26، بهار 1402

  • مجتبی مقصودی
۱۰
آبان

گزارش نشست علمی

"بررسی، تحلیل و آینده پژوهی اعتراضات 1401"

 

مقدمه

      به دنبال درگذشت مهسا امینی، از اواخر شهریور ماه تاکنون کشور شاهد اعتراضات و ناآرامی های گسترده ای است که در طول حیات جمهوری اسلامی به لحاظ گستردگی حضور نیروهای اجتماعی، مشارکت دیاسپورای ایرانی خارج از کشور و تطویل ناآرامی ها بی سابقه ارزیابی می شود.

      انجمن علوم سیاسی ایران در چارچوب مسئولیت حرفه ای و انجمنی و در راستای تحلیل، تبیین، آینده پژوهی و ارائه راه کارهای ملی سلسله نشست هایی را در این ارتباط پیش بینی و برنامه ریزی نموده است که اولین جلسه آن با حضور  7 استاد و صاحبنظر علوم سیاسی از دانشگاه های مختلف کشور برگزار شد و هر یک از  این صاحبنظران به بررسی ابعادی از این اعتراضات پرداختند. اولین نشست از سلسله نشست های انجمن در بررسی اعتراضات اخیر با مشارکت عالمانه و تخصصی دکتر ابوالفضل دلاوری، دکتر رُز فضلی، دکتر محمد جواد غلامرضا کاشی، دکتر محمد مهدی مجاهدی، دکتر سیمین حاجی پور، دکتر الهه کولایی و دکتر رضا نجف زاده با دبیر علمی دکتر مجتبی مقصودی در 28 مهر در دفتر انجمن علوم سیاسی ایران برگزار شد.

 گزارش اولین نشست از سلسله نشست های " بررسی، تحلیل و آینده پژوهی اعتراضات1401"  تقدیم کنشگران علمی اجتماعی، نهادهای تصمیم گیر و علاقمندان  می شود. امید است این نشست طلیعه بهتری برای فهم ریشه ای و عمیق تر این تحولات سیاسی- اجتماعی کشور گردد.

 

دکتر مجتبی مقصودی  

    در ابتدای نشست، دکتر مقصودی به عنوان دبیر علمی این جلسه ضمن خوشآمد گویی به سخنرانان و حاضرین جلسه و ابراز امیدواری از ثمر بخش بودن این نشست ها و استمرار چنین جلساتی به منظور بررسی جامع زوایای اعتراضات اخیر کشور، این ناآرامی ها را دارای ابعاد گسترده ای دانستند که از منظرها و زوایای مختلفی قابل تحلیل و بررسی است. ایشان ابراز امیدواری کردند که این جلسات بتواند به سوالات زیر در حد بضاعت و فرصت پاسخ دهد؛ هرچند بحث و بررسی همه ی ابعاد این تحولات در این مختصر نمی گنجد. علیهذا؛ پرسش های ده گانه ای را در این ارتباط برای همفکری در این نشست می توان مطرح کرد که امیدوارم سخنرانان در مورد این محورهای دهگانه ارائه طریق بفرمایند. این محورها و سوالات کلیدی عبارتند از:

  • نحوه تعریف، توصیف و نامگذاری وقایع و رخدادهای اخیر؛
  • ارائه و دستیابی به الگوی نظری و چارچوب مفهومی مناسب تحلیلی و تبینی اعتراضات؛
  • شناسایی ریشه ها، زمینه ها و علل اصلی و فرعی و عوامل شتاب زا در این بحران؛
  • وضعیت سنجی و وزن نیروهای اجتماعی و کنشگران سیاسی درگیر در این منازعه؛
  • بررسی و دسته بندی جنس و ماهیت انتظارات، مطالبات و تقاضاهای معترضین؛
  • نحوه ی مواجهه ی دولت و نهادهای حاکمیتی با تقاضاها و اعتراضات؛
  • مهمترین ویژگی ها، وجوه شاخص و برجسته رخدادها و نیز شناسایی شباهت ها و تفاوت ها با تحرکات مشابه در بعد از انقلاب بهمن 57؛
  • آینده پژوهی اعتراضات و پیش بینی تأثیر آن بر آینده نظام سیاسی، جامعه ملی و در سطح منطقه و جهان؛
  • درس ها و بایسته های اعتراضات اخیر؛
  • راه کارهای خروج از بحران و تأمین منافع ملی.

 

آدرس: منتشره در خبرگزاری خبرآنلاین و سایت انجمن علوم سیاسی ایران:

https://www.khabaronline.ir/news/1689503/%D8%AE%D8%B4%D9%88%D9%86%D8%AA-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D9%88-%DA%AF%D9%81%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D9%86%D8%AA%DB%8C%D8%AC%D9%87-%D8%AD%D8%B0%D9%81-%D9%86%DB%8C%D8%B1%D9%88%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%85%DB%8C%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%B1%D9%88-%D8%B1%D8%A7%D9%87-%D8%B1%D9%81%D8%AA%D9%87-%D9%82%D8%A7%D8%A8%D9%84

http://www.ipsa.ir/content/7/%D8%A7%D8%AE%D8%A8%D8%A7%D8%B1/14530/           

و سایت ها، شبکه اطلاع رسانی و مطبوعاتی: روزنامه هم میهن، دنیای اقتصاد، جماران، خبربان و ویستا

ادامه نشست و سخنرانی مشارکت کنندگان علمی

  • مجتبی مقصودی
۱۶
مهر

حاشیه و تحقیر؛ تصویری از رنج های مضاعف (صورت بندی ناآرامی های دی ماه 1396)

مجتبی مقصودی

 صداهایی که شنیده نشد!

بعد از ناآرامی های دی ماه 1396 به درخواست یکی از مراکز راهبردی مقاله ای تحلیلی و تبیینی تحت عنوان "حاشیه و تحقیر؛ تصویری از رنج های مضاعف (صورت بندی ناآرامی های دی ماه 1396)" تدوین و ارسال شد و در گفتار هجدهم کتاب "اعتراضات و ناآرامی های دی ماه 13396: تحلیل ها و برآوردها" منتشر گردید. با توجه به وقوع مجدد اعتراضات در شهریور و مهر 1401 که در آن مقاله پیش بینی شده بود و نیز صحت مطالب و تحلیل های مربوطه و پیشنهادات ارائه شده، بازخوانی این مقاله به علاقمندان و به ویژه تدبیرکنندگان نظام سیاسی توصیه می شود تا شاید جامعه ملی با کمترین هزینه انسانی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی از این مرحله بصورت مسالمت آمیز و مصالحه جویانه عبور نماید.

به دلیل اینکه چند ماه پس از انتشار، این کتاب جمع آوری شد، بازنشر کامل آن به لحاظ رعایت حقوق ناشر امکانپذیر نبوده و تنها به درج مقدمه و نتیجه گیری و نیز شناسنامه کتاب بسنده می شود.

**********

 مقدمه

در تحلیل علل ظهور و بروز ناآرامی ها و گسترش آن به شهرهای بزرگ و کوچک، طیفی از تحلیل ها و رویکردها از توجه به عوامل اقتصادی تا زمینه های فرهنگی قابل شناسایی و دسته بندی است. از منظر «تحلیل چندسببی» این ناآرامی ها سرمنشاء گسترده، بلندبالا و دیرپایی داشته است. شعارهای سرداده شده و مطالبات مطروحه بیانگر جنبه های اقتصادی، اجتماعی ـ فرهنگی  و سیاسی گسترده آن می باشد، که به ظاهر نقطه مشترکی مابین آن ها برقرار نیست؛ برای نمونه این مطالبات گاه با سردادن شعارهایی به ابراز ناخرسندی از سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در قبال لبنان، فلسطین، سوریه، یمن و...» و گاه به دنبال دستیابی به حقوق مدنی برابر از سوی زنان (همچون ورود به ورزشگاه ها و نفی حجاب اجباری) و لغو برنامه های جمعی، شاد و مفرح هم چون کنسرت و جشن های آیینی- ملی بوده است. هم چنان که گاه به وضعیت وخیم آلودگی هوا و ریزگردها اعتراض دارند و گاه مشکلات متأثر از ناعدالتی قوه قضائیه، تخاصم مدیریتی در میان مسئولان ارشد نظام، بدهی و ورشکستگی موسسات مالی و اعتباری، تورم و کاهش قدرت خرید مردم، تضییع حقابه کشاورزان و ده ها مساله و مشکل را هدف اعتراض خویش قرار داده اند.

هرچند که این شعارها طیف وسیعی از مطالبات را در بر می گیرد، اما مدعای نگارنده آن است که کانون مرکزی این مطالبات قابل تجمیع در یک مساله و آن «اعتراض به حاشیه و تحقیر»، نادیده و ناانگاشته شدن است. به حاشیه رانی اقتصادی و تحقیر فرهنگی رنجی که مضاعف شده و «تحقیر هویتی» را به همراه آورده است. بر اساس سوال اصلی در این پژوهش به دنبال آن هستیم تا دریابیم «اتخاذ کدام سازوکارها علت عمده اعتراضات دی ماه 1396 در ایران است؟» و در پاسخ به این سوال اصلی، فرضیه ما بیان می دارد که «در کنار نابرابری اقتصادی ـ معیشتی، استمرار تحقیرشدگی حاشیه ی فرهنگی ـ اجتماعی عمده علت اعتراضات دی ماه 1396 است». در ادامه تلاش داریم تا این پروسه / پروژه «تحقیر حاشیه» را تشریح نماییم. این تشریح را ابتدا از منظر چارچوب مفهومی پیگیری می-نماییم.

 

نتیجه گیری

جدای از صحت و سقم ترغیب ها و تشویق ها، بنظر می رسد جریانی در مشهد برای راه اندازی حرکتی اعتراض آمیز در برخی از مناطق این شهر تلاش هایی را به منصه ظهور  رساند؛ اما آنچه زمینه ساز تسریع و تشدید آن اعتراضات شد قطعا پردامنه تر از یک سخنرانی و یک اقدام محدود بوده، می توان متاثر از ساختارها و فرهنگ هایی دانست که هم استعداد و ظرفیت فروکش شرایط بحرانی و یا برعکس بحرانی سازی شرایط و مسائل ساده روزمره را دارند.

    در صورت اصالت بخشی به ناآرامی های دی ماه 1396و نیز اجتناب از ساده سازی و فرافکنی برون مرزی این تنش های فراگیر؛ بررسی مولفه ها و متغیرهای موثر در بروز و ظهور اعتراضات اخیر نشان می دهد که این زمینه ها ریشه دار بوده و همچنان باقی است و حتی می توان ادعا کرد که متاثر از این ناآرامی ها هیچ تغییر معناداری در هیچ حوزه ای اعم از نهادی، قانونی، عملکردی و رفتاری پدید نیامده است. هیچ اراده سیاسی دولتی – حاکمیتی معطوف به اصلاح ایجاد نگردیده است و به عبارت دقیق تر، صورت مساله تغییری نیافته است.

   هر چند ناآرامی ها در کوتاه مدت مدیریت شده است ولی در صورت کم توجهی به زمینه های بروز و ظهور و فقدان پاسخگویی و اتخاذ تمهیدات مناسب، امواج  اعتراضی به مراتب شدیدتر و سهمگین تری در راه است که به احتمال فراوان با فاصله های زمانی کمتر و خشونت های بیشتر قابل تحقق اند. لذا بر اساس سوال اصلی این پژوهش که بیان می دارد «کدام زمینه ها و بسترها عمده علت اعتراضات دی ماه 1396 در ایران می باشد؟» می توان صحت فرضیه اصلی را ملاحظه کرد که «در کنار نابرابری اقتصادی ـ معیشتی، استمرار تحقیرشدگی حاشیه فرهنگی ـ اجتماعی علت عمده اعتراضات دی ماه 1396 می باشد.»

راهکارهای پیشنهادی این بررسی نیز در چارچوب ساختارگرایی و با ابتناء بر رویکرد سیاست فرهنگی تنظیم شده، در نتیجه لازم است ساختارهای حاکمیتی و به تبع آن بدنه جامعه از تشدید دوگانه های خودی ـ دیگری دست بکشند و در راستای به رسمیت شناختن هویت دیگری از هرگونه به حاشیه رانی مضاعف چه اقتصادی و چه فرهنگی ـ اجتماعی اجتناب نمایند. لذا پیشنهاداتی جهت بهبود اوضاع و کاهش شرایط تقابل و تعارض میان نیروهای اجتماعی و نظام سیاسی ارائه می شود:

راهکارهای حقوقی ـ قانونی

          اصلاح برخی از مفاد قانون اساسی از طریق رفراندوم در جهت رفع کدورت ها، اصلاح برخی نمادها و سازوکارهای خودی ـ دیگری.

          بازبینی اساسی در ساختار و عملکرد قوه قضائیه؛ مقابله با فساد، تمهید استقلال این قوه و قاضی و دادرسی عادلانه و بدون هزینه برای آحاد مردم، رعایت اصل بی طرفی و برائت شهروندان، در راستای برسمیت شناختن واقعی حقوق شهروندان در برابر قانون.

          اجرای قوانین و مصوبات در همه سطوح و همه مناطق و استان های کشور و اجتناب از دوگانگی و چندگانگی در اجراء و معطل ماندن برخی قوانین و مصوبات در برخی استان های کشور.

راهکارهای سیاستگذاری ـ مدیریتی

          ایجاد چشم اندازهای امید بخش، تزریق روح امید و سرزندگی و شادابی، بهبود ظرفیت های کسب و کار در همه حوزه ها به ویژه برای جوانان و دوری از مرگ اندیشی.

          اصلاح ساختاری نهادهای موازی در راستای مسئولیت پذیری، شفافیت و پاسخگویی نهادهای اصلی و قدرتمند در نظام جمهوری اسلامی.

          لغو تمامی رویکردها و سازوکارهای خودی ـ دیگری فرهنگی و اجتماعی در سطح مدیریتی استان ها.

          افزایش قدرت استانداران و محدود ساختن مداخله افراد و نهادهای دیگر در اداره استان ها.

راهکارهای اجتماعی ـ فرهنگی

          شناسایی برابری کامل و بدون تبعیض حقوق تمامی شهروندان در برابر قانون و نیز اصلاح و بازبینی فرآیند توزیع مواهب اجتماعی و منابع اقتصادی.

          پذیرش و پایبندی به اصل تکثرگرایی فرهنگی و چند صدایی در رسانه ها، مطبوعات و شبکه های اجتماعی.

          اصلاح بنیادین ساختار و رویکردهای صداوسیما برای اجتناب از به حاشیه رانی و تحقیر فرهنگی ـ اجتماعی و پاسخگو نمودن این نهاد نسبت به عملکردهای خود به جای خودمختاری نهادی.

 

راهکارهای رویکردی در سیاست خارجی

          تغییر رویکرد ایران به دنیا و منطقه در جهت اصلاح سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و انجام مصالحه سیاسی فراگیر با جهان.

          اولویت بخشی به مسائل و مصائب اجتماعی ـ فرهنگی و اقتصادی مردم و حاشیه های تحقیر شده ی اجتماعی در راستای افزایش عمق استراتژیک داخلی، بجای گرو نهادن منافع و حاکمیت ملی در مسائل و درگیری های بی حد و حصر منطقه ای و بین المللی در لبنان، فلسطین، سوریه، عراق، میانمار و.....

          تقویت دستگاه وزارت امور خارجه به عنوان متولی اصلی سیاست خارجی و اجتناب از چند صدایی و تکثر رفتاری در این عرصه.

    مشخصا؛ استمرار وضعیت ترسیم شده که زمینه ساز اعتراضات در ماه 1397 بوده، نامطلوب و با منطق معطوف به حفظ و ارتقاء "منافع و هویت ملی"، "انسجام و همگرایی اجتماعی" و نیز "حیات تاریخی کشور ایران" سازگار نبوده و نیازمند بازاندیشی و بازبینی ساختاری- نهادی است. بازبینی در چهار وجه حقوقی ـ قانونی، سیاست گذاری ـ مدیریتی، اجتماعی ـ فرهنگی و سیاست خارجی.

      بدین لحاظ؛ همان گونه که اعتراضات از انباشت زمینه ها وعلل مختلف حاصل و حول محور هویت منسجم شده است، این راهکارها نیز مختص به یک نهاد و سازمان یا نهایتا یک وزارتخانه نمی-باشد. این راهکارها و پیشنهادات به طور صریح اصلاح رویکرد تصمیم¬گیری ـ اجرایی در نهادها و مراکز حاکمیتی- حکومتی را نقطه آغازین و اقناع و پاسداشت هویت شهروندان را هدف این تحولات می داند.

 

منبع:

مقصودی، مجتبی (1397)، "حاشیه و تحقیر؛ تصویری از رنج های مضاعف (صورت بندی ناآرامی های دی ماه 1396)"، در کتاب: ابراهیم حاجیانی، اعتراضات و ناآرامی های دی ماه 13396: تحلیل ها و برآوردها، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی. صص 281 تا 294

 

 

 

  • مجتبی مقصودی
۲۳
تیر

 

گفت‌وگو با مجتبی مقصودی در مورد کتاب «نقشه راه دانش سیاست در ایران»

پیوند ناگسستنی دو عنصر «ایران» و «علم سیاست» پیشنهاد راهبردی استادان علوم سیاسی در تدوین کتاب بود.

مجتبی مقصودی می‌گوید: دانش سیاست در ایران کنونی برای اجتناب از ادامه رویکرد اقتضایی، روزمرگی و پراکنده‌کاری، نیازمند گام مهم و سرنوشت‌ساز دیگری یعنی؛ «پارادایم اجماعی» و «دال مرکزی» است و نویسندگان این اثر با تعلق و پیوند ناگسستنی به دو عنصر «ایران» و «علم سیاست» پیشنهادهای متنوعی را برای ارتقاء و راهبری علمی و مرجعیت یابی و تأثیرگذاری بر سپهر علم سیاست ارائه داده‌اند.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- اخیرا کتابی از سوی خانه اندیشمندان علوم انسانی با عنوان «نقشه راه دانش سیاست در ایران» منتشر شده و طی مراسمی در برنامه نکوداشت انجمن علوم سیاسی ایران از این کتاب رونمایی شد. به مناسبت انتشار این کتاب با دکتر مجتبی مقصودی، عضو هیات موسس و عضو پنج دوره هیات مدیره این نهاد علمی- مدنی که کتاب به اهتمام وی منتشر شده است گفت‌وگو کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانیم.

 

در ابتدا کمی از فعالیت‌های انجمن علوم سیاسی ایران بگویید؟

حدود پنج دهه از تاسیس انجمن علوم سیاسی ایران می‌گذرد. در دوره جدید فعالیت‌های انجمن علوم سیاسی ایران که از دو دهه قبل آغاز شده این نهاد توانسته است با کارکردهای گسترده علمی- آموزشی و پژوهشی به بزرگترین نهاد تأثیرگذار در حوزه دانش سیاست در ایران تبدیل شود و در حال حاضر بزرگترین سرمایه علمی، مدنی و هویتی جامعه علوم سیاسی ایران است.

 

کتابی با نام «نقشه راه دانش سیاست در ایران» برای نکوداشت انجمن علوم سیاسی ایران منتشر شده کمی درباره این کتاب بگویید.

کتاب «نقشه راه دانش سیاست در ایران» که به مناسب برگزاری مراسم نکوداشت انجمن علوم سیاسی ایران منتشر شده است، در چهار بخش با 35 مقاله بعضاً کوتاه از 33 استاد و پژوهشگر، تألیف و سازماندهی شده است. بخش اول با عنوان «در ستایش انجمن» شامل 10 یادداشت کوتاه و بلندی است که به طرح وجوه شاخصی از کارکردهای انجمن می‌پردازد. در این فصل نویسندگان دل‌بسته به انجمن، در مواردی فراتر از رویکردهای علمی و رسمی مرسوم در نگارش‌های دانشگاهی، با نگاهی نوستالژیک، احساسی و عاطفی تلاش کرده‌اند آموزه‌ها و کارکردهای عمیق و مانای انجمن را فراتر از یک متن رسمی و بی‌روح تحریر نموده، به واگویی مکنونات قلبی و احساسی خود نسبت به انجمن بپردازند.

 

بخش دوم کتاب یا «تقدیم به انجمن» به آثاری اختصاص یافت که نویسندگان آن به پاس تلاش‌های علمی و خدمات اثرگذار انجمن علوم سیاسی ایران، مقاله و یادداشت خود را به این نهاد تقدیم کردند. این بخش، دربرگیرنده طیف متنوعی از آثاری است که غیرمستقیم جهت‌گیری خود را معطوف به انجمن کرده‌اند. از چشم‌انداز توسعه تا آموزش عالی و مسئله صلح در ایران، از نشانگان شهر شاد، تا پژوهش سیاستی و موانع کاربست آن و تجزیه و تحلیل دو مفهوم سیاست و علوم سیاسی در دوران معاصر را در این ارتباط می‌توان برشمرد. در این فصل برخی ناظران برون رشته‌ای ـ انجمنی نظیر دبیر اسبق کمیسیون انجمن‌های علمی وزارت علوم، رئیس هیئت مدیره انجمن جامعه‌شناسی ایران، رئیس پژوهشکده مطالعات اجتماعی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در آثار خود به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم به فعالیت‌های انجمنی در قالب اثربخشی علم، آموزش عالی و نقش کمیسیون انجمن‌های علمی کشور پرداختند.

 

بخش سوم کتاب با عنوان «در وضعیت سنجی، نقد و آسیب‌شناسی انجمن» با 12 مقاله، به طیف وسیعی از نقطه نظرات و دیدگاه‌هایی پرداخته است که نویسندگان آن دغدغه‌مندانه و آسیب‌شناسانه، ضمن توجه به نکات مثبت کارکردی انجمن علوم سیاسی ایران، به برخی نقاط ضعف‌ها، آسیب‌ها، خلاء‌ها، چالش‌ها، چشم‌اندازها و بایسته‌ها اشاره دارد. بخش چهارم کتاب با عنوان «قاب خاطره‌ها» با سه یادداشت به قلم سه عضو انجمن، به بازنمایی و ارائه روایتی خاص از تاریخ انجمن پرداخته شده است.

 

اساتید و صاحبنظران معروفی در کتاب قلم زده‌اند و در تدوین این کتاب مشارکت داشته‌اند. چگونه این مقاله‌ها را برای تدوین این کتاب گردهم آورده‌اید؟

برای نگارش فصل‌های مختلف این کتاب از چند نسل از اساتید، صاحبنظران و فارغ‌التحصیلان این رشته بهره گرفته شده است. نسلی از اساتید که به لحاظ سنی و قدمت، در حال حاضر از اساتید پیش کسوت محسوب می‌شوند. دکتر قاسم افتخاری، دکتر احمد نقیب‌زاده، دکتر محمدکاظم سجادپور و دکتر محمود سریع‌القلم در این زمره است. نسل میانی از اساتید و صاحبنظران که خود بنده هم در این دسته ارزیابی می‌شویم شامل؛ دکتر محمدرضا تاجیک، دکتر حسین سلیمی، دکتر محمدجواد غلامرضا کاشی، محسن مدیر شانه‌چی، دکتر محسن خلیلی، کیومرث اشتریان، دکتر عبدالامیر نبوی، دکتر علی مرشدی‌زاد، دکتر مهدی ذاکریان، دکتر قربانی شیخ‌نشین در این کتاب یادداشت‌هایی را نگاشتند. نسل بعدی شامل دکتر قدیر نصری، دکتر علی اصغر قاسمی، دکتر محمدتقی قزلسفلی و نهایتا نسل جدید پژوهشگران این حوزه دکتر ماندانا تیشه یار، دکتر سیمین حاجی پور، دکتر شقایق حیدری، دکتر غلامرضا حداد و دکتر مهرداد خرم نصر در این دسته‌اند.

 

یکی از ویژگی‌های کتاب ارزیابی بیرونی از انجمن هست که توسط صاحبنظرانی از رشته‌ها و حوزه دیگر نسبت به انجمن علوم سیاسی ایران نگاشته شده است و به نوعی داوری‌های بیرونی از این نهاد محسوب می‌شود. دکتر مرتضی براری رییس اسبق کمیسیون انجمن‌های علمی ایران، دکتر سید حسین سراج زاده رییس انجمن جامعه‌شناسی ایران، دکتر نعمت‌اله فاضلی استاد انسان‌شناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در این زمره‌اند.

 

 

چه ویژگی‌های دیگری برای کتاب نقشه راه دانش سیاست در ایران می‌توانید برشمارید؟

وجود 40 صفحه پیوست شامل اسناد مهم تاسیس و تحکیم انجمن از جمله آگهی تاسیس انجمن در سال 1355، تقاضانامه ثبت رسمی از سوی زنده یادان؛ دکتر منوچهر گنجی، دکتر عنایت‌اله رضا، دکتر علی اکبر، دکتر چهرازی، دکتر سیروس الهی، دکتر بهزادی، عکس‌های خاطره‌برانگیز و پوسترهای زیبا که حاصل حدود نیم قرن فعالیت این نهاد است را می‌توان به عنوان بخش‌های جذاب کتاب برشمرد.

به طور کل این کتاب چه راهکاری برای بهبود دانش سیاست در ایران دارد؟

نویسندگان اثر با تعلق و پیوند ناگسستنی به دو عنصر «ایران» و «علم سیاست» پیشنهادات متنوعی را برای ارتقاء و راهبری علمی و مرجعیت یابی و تأثیرگذاری بر سپهر علم سیاست ارائه داده‌اند. دانش سیاست در ایران کنونی برای اجتناب از ادامه رویکرد اقتضایی، روزمرگی و پراکنده‌کاری، نیازمند گام مهم و سرنوشت‌ساز دیگری یعنی؛ «پارادایم اجماعی» و «دال مرکزی» است تا همه ظرفیت‌ها، اقدامات و کنش‌گری‌های ارزشمند ولی پراکنده حول آن سامان یابد و دانش سیاست در کشور، منشأ جریان‌سازی ملی و بین‌المللی شود. با ترسیم چنین فضایی، انجمن علوم سیاسی ایران به نمایندگی از جامعه علوم سیاسی کشور در سپهر حوزه عمومی و در حوزه تخصصی و دانشگاهی، با حفظ موضع و جایگاه مستقل خود و در تعامل سازنده و در عین حال انتقادی با نهاد قدرت چه می‌تواند انجام دهد و چه باید انجام دهد که در جایگاه علمی به مسئولیت تاریخی خود عمل کرده باشد! به نظر می‌رسد در شرایط فعلی با توجه به ظرفیت‌ها، امکانات و از منظر نهادی علمی، مستقل، داوطلبانه و غیردولتی با فهم وضعیت سیاسی ـ اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران، «پارادیم‌سازی» و «جریان‌سازی علمی» در حوزه دانش سیاست و دیگر علوم انسانی و اجتماعی و حتی سپهر حوزه عمومی، مهم‌ترین رسالت و مسئولیت جامعه علمی کشور است که از مسیر گفتگوی انتقادی سازنده می‌گذرد.

 

 

 

کد مطلب : ۳۲۳۹۰5

https://www.ibna.ir/vdcjytetiuqe8hz.fsfu.htmlibna.ir/vdcjytetiuqe8hz.fsfu.html

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) 22 تیر 1401

 

 

  • مجتبی مقصودی
۰۴
فروردين

مصالحه سیاسی و توسعه در ایران؛

بررسی چند گزاره ی نظری و انضمامی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

 

نویسنده

مجتبی مقصودی  

دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی

 10.22034/IPSA.2022.4445.3861

 

چکیده:
پژوهش پیش رو ضمن تأکید بر توسعه به مثابه آرمانی ملی و فراگیر در سطح جهان، با طرح و تشریح نظریه‌ها و دیدگاه های معطوف به نسبت میان "مصالحه و مصالحه سیاسی" با "توسعه و توسعه ملی" به ویژه نظریاتی که مدعی اند توسعه در بستر صلح و جهان عاری از خشونت و جنگ محقق خواهد شد تلاش دارد نسبت میان مصالحه سیاسی و توسعه ملی در ایران را بازنمایی نموده، به ضرورت و بایسته های آن بپردازد.
در چارچوب ملاحظات نظری و رویکردی این اثر؛ جوامع و از جمله جامعه، نیروهای اجتماعی، نخبگان و نظام سیاسی در ایران برای رسیدن به توسعه ناچارند تا از میزان تعارضات و درگیری‌های درونی و بیرونی کاسته و توان و همت خود را در بستری مصالحه‌جویانه و آرامش طلبانه برای نیل به توسعه و پیشرفت تجمیع نمایند. بر اساس این الگو و در قالب روشی کیفی و گردآوری اسنادی- کتابخانه ای داده ها؛ مقاله به طرح 5 گزاره کلیدی که ناظر بر الزامات و بایسته های انضمامی و راهبردی برای دستیابی به مصالحه سیاسی و توسعه است می پردازد.
در وجوه ایجابی و سلبی؛ خروج از بدفهمی ها و کژفهمی ها نسبت به موضوع مصالحه، تبدیل گفتمان های سلبی به گفتمان های ایجابی و الگو بودگی، شناسایی حداکثری کنشگران، ظرفیت سازی برای توسعه نهادهای مدنی و آموزش شهروندی و گفتمان سازی درباره صلح، 5 گزاره ای است که نویسنده در این مقاله مورد دقت نظر قرار می دهد.

واژگان کلیدی: مصالحه، مصالحه سیاسی، صلح، توسعه، ایران

 

برای مطالعه متن کامل مقاله:

مقصودی, مجتبی. (1400). مصالحه سیاسی و توسعه در ایران؛ بررسی چند گزاره ی نظری و انضمامی. پژوهشنامه علوم سیاسی, 16(4), -. doi: 10.22034/ipsa.2022.4445.3861

  • مجتبی مقصودی
۲۲
مرداد

 

 

از دست رفتن فرصت ملت-دولت‌سازی در قرن‌بیستم، شرایط نامساعدی برای افغانستان در قرن بیست و یکم ایجاد نمود

 مصاحبه مجله ایرانی روابط بین الملل با دکتر مجتبی مقصودی  *

پرونده امرداد 1400

 

دکتر مجتبی‌مقصودی، استاد دانشگاه و ریاست انجمن علمی مطالعات‌صلح‌ایران در گفتگو با مجله‌ایرانی‌ روابط‌ بین‌الملل در خصوص ریشه‌های فرهنگی، هویتی و قومیتی‌ ظهور مجدد طالبان در افغانستان بیان داشتند که، تحلیل و تبیین قدرت‌یابی مجدد طالبان تنها در بستر زمینه‌ها و ریشه‌های فرهنگی، هویتی و قومی نوعی تقلیل‌گرایی و ساده‌سازی صورت‌مساله است. در واقع بازگشت پرقدرت و مجدد طالبان به صحنه سیاسی افغانستان محصول مجموعه عوامل پیچیده‌ای است که یک سر آن در داخل مرزهای‌ملی افغانستان و سر دیگر آن در اقصی نقاط منطقه با همراهی بازیگران منطقه‌ای و قدرت‌های‌بزرگ جهانی به همراه دستگاه‌های اطلاعاتی است که عرصه را بر ملت افغانستان تنگ کرده است و جنگ را به ایالات و ولایات و ولسوالی‌ها گسترانده‌ و شهر‌های بزرگ را در محاصره و مخاطره قرار داده است.

به اذعان دکتر‌مقصودی، از منظر فرهنگی، هویتی و زبانی در افغانستان با جامعه‌ای به شدت ناهمگون‌ مواجه‌ایم که اجماع‌سازی در میان آنان کاری بس دشوار است. تاجیک‌ها، هزاره‌ها، پشتون‌ها، ازبک‌ها، ایماق‌ها، ترکمن‌ها، بلوچ‌ها، نورستانی‌ها، پشه‌ای‌ها، قزلباش‌ها، براهویی‌ها، پامیری‌ها، سادات در کنار تنوع‌زبانی، تعلقات و عصبیت‌های رادیکال مذهبی شیعی-سنی-وهابی‌ و تعارضات‌ سنت-مدرنیته و نیز شهری-روستایی و ایلی، شرایط شکننده‌ای را تنها به لحاظ فرهنگی، هویتی و قومی در افغانستان رقم زده است. در کنار این شکاف‌ها و ناهمگونی‌ها،تعارضات‌ بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی و جنگ‌های نیابتی‌ را نیز باید به این مجموعه افزود که به استفاده ابزاری از هر یک از این گروه‌های هویتی-قومی مبادرت ورزیده‌ و در آشفته‌ بازار افغانستان به بهانه‌ها و تحلیل‌های مختلف به‌دنبال بهره‌گیری در راستای منافع خود هستند. به باور این استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل سیاسی و بین‌المللی‌، به عبارتی بروز و ظهور هم‌زمان همه شکاف‌های متقاطع و موازی موجبات پراکندگی فرهنگی و اجتماعی و تشدید بحران و بهره‌گیری طالبان از این موقعیت شده است.

به باور دکتر‌مقصودی، از دست رفتن فرصت دولت-ملت‌سازی از سوی دولت‌های نوگرا در قرن‌بیستم و بالنتیجه‌ ناتوانی کافی و وافی در هضم و کاهش تعلقات هویتی و قومیتی‌ و خاص‌گرایی، شرایط نامساعدی را در قرن بیست و یکم رقم زد که امروزه‌روز امکان فراگیر دولت-ملت‌سازی‌های فراگیر در عصر جهانی‌شدن و گسترش رسانه‌ها و انقلاب در عرصه‌های ارتباطی-اطلاعاتی را بسیار مشکل ساخته است. از این منظر از ابتدای قرن‌بیستم تا آستانه دهه‌سوم قرن‌بیست و یکم،هیچ‌یک از الگوهای‌ همبستگی‌ملی از گذشته تا به‌حال امکان تحقق و کاربست‌ تمام‌عیار را نداشته و نیافته‌اند.

به اذعان آقای دکتر‌مقصودی، نه الگوی همانند‌سازی و شبیه‌سازی از نوع غربی و کمونیستی و اسلامی و نه الگوهای کثرت‌گرایانه و دمکراتیک در افغانستان توفیق اینکه جایگاه هژمونیک‌ داشته و نقش تمام‌کنندگی بیابند نیافته‌اند و عملا موجب ظهور و بروز دولت‌های شکننده در افغانستان مشابه دولت دموکراتیک اما ناکارآمد وایمار‌ در بین دو جنگ اول و دوم جهانی در آلمان شده‌ که نهایتا این ضعف و ناتوانی موجبات روی کار آمدن حزب ناسیونال‌-سوسیالیست به رهبری آدولف‌هیتلر شد و در افغانستان این دولت وایمار‌گونه موجبات روی کار آمدن طالبان خواهد شد.

دکتر مقصودی همچنین بر این نکته اذعان داشتند که، ساخت و بافت قبیله‌ای و وجود جنگ‌سالاران محلی در کنار ناتوانی دولت‌های پسا‌طالبان و فساد سیاسی-اقتصادی دولتمردان و پول‌پاشی رقبا در شرایط رکود اقتصادی و بیکاری، عرصه را بر افغانستان دموکراتیک، شهرها و جامعه‌‌مدنی و فرهیخته تنگ کرده است. تعدد بازیگران دخیل داخلی و خارجی و مداخلات آشکار و نهان در جامعه‌ای با هویت‌های سخت ایدئولوژیک و تعصبات‌قبیله‌ای عملا موجب تطویل بحران در این کشور گردیده است و خاتمه دادن به این بحران فراگیر نیازمند عزم جامعه‌ملی به همراه رهبری نخبگان فکری میدانی ملی‌گرا است.

دکتر‌مقصودی در ادامه و در خصوص موضع جمهوری اسلامی‌ایران نسبت به طالبان بیان داشتند که، البته حمایت ایران از گروه‌طالبان به صورت رسمی و علنی نیست و هنوز جمهوری اسلامی‌ایران موضع حمایتی جدی، کامل و تمام عیاری نسبت به این گروه اتخاذ نکرده است و بیشتر در حال محاسبه سود و زیان تصمیمات و در عمل سیاست کج‌دار و مریز را پیشه خود کرده است. به باور ایشان، مشخصا اتخاذ سیاست کج‌دار و مریز متاثر از چند نکته است. اول تعارضات‌ و بلا‌تکلیفی در جمع‌بندی نهایی نظام نسبت به گروه‌طالبان است که هسته‌های سخت‌تر تصمیم‌گیری در نظام سیاسی کشور مدافع سیاست‌های حمایتی و در مقابل، نیرو‌های میانه‌رو در درون نظام مخالف اتخاذ رویکرد و مواضع حمایتی هستند. هر‌چند هیچکدام از نیروهای تصمیم‌گیر در خصوص طالبان موضع‌گیری شفاف و صریحی را انجام نداده‌اند. در عین حال فراموش نکنیم که مجموعه نیروهای تصمیم‌گیر در عرصه سیاست‌خارجی نیم‌نگاهی به اراده بالاترین مقام کشور دارند تا جهت‌گیری‌های خود را مطابق با منویات سکاندار‌ نظام‌سیاسی کشور تنظیم نمایند.

به بیان این استاد دانشگاه، یکی از مهمترین موانع اتخاذ رویکرد صریح و شفاف حمایت‌گرایانه از طالبان از سوی دستگاه‌‌دیپلماسی کشور، مخالفت افکار‌عمومی و قاطبه جامعه‌سیاسی و نخبگان علمی با طالبان است که موجبات انزجار جامعه‌ملی نسبت به این گروه را فراهم ساخته است و قدرت مانور حمایت از طالبان را از دولتمردان سلب کرده است. به باور دکتر‌مقصودی، جمهوری اسلامی‌ایران در راستای اتخاذ این رویکرد که دشمن دشمن‌ من دوست من است، برای ضربه‌پذیر کردن منافع آمریکا و متحدین‌ این کشور، گهگاه تحرکات اعلام‌نشده‌ای در حمایت از این گروه داشته است. ولی به صورت سیاست‌رسمی و اعلام شده تبلور نیافته است.

ریاست انجمن علمی مطالعات صلح‌ایران در پایان اذعان داشت که، تنوع بازیگران ایرانی دخیل در مسائل افغانستان و نیز تفاوت برداشت میان میدان و دیپلماسی، عرصه را بر سکانداری متحد در خصوص افغانستان تنگ و تا حدودی نا‌هماهنگ و غیر‌ممکن ساخته که متعاقب آن از سوی هر یک از بازیگران سیکنال‌های متفاوتی داد ه می‌شود و عملا به وضعیت کنونی ختم شده است.

 

*عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی و ریاست انجمن علمی مطالعات‌ صلح‌ ایران

 تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل

شنبه 16 مرداد 1400

 

 

  • مجتبی مقصودی
۰۳
تیر

ایران و انعقاد دو پیمان مودّت تاریخ ساز در سال 1921

مجتبی مقصودی

دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی . واحد تهران مرکزی. ایران

و عضو هیئت مدیره انجمن علمی مطالعات صلح ایران

 

     سال 1921 برای ایران به لحاظ انعقاد پیمان های تاریخ ساز با همسایگان سال مهمی تلقی می شود. از اولین ماه های سال 1921 به فاصله پنج ماه، مقامات رسمی کشور بر دو پیمان مودت و دوستی مهم صحه گذاردند که مناسبات نوین کشور ما را در قرن جدید با همسایه قدرتمند شمالی و همسایه هم زبان شرقی شکل بخشید. این دو قرارداد از حیث اهمیت و فراگیری در طول یکصد ساله اخیر از جمله تأثیرگذارترین و مبنایی ترین قرار دادهایی بوده است که عملا روابط ایران با این دو کشور را ساماندهی و جهت بخشید.

    اولین قرارداد در اسفند 1299 ه.ش همزمان با کودتای سوم اسفند و چند سال بعد از انقلاب بلشویکی و استقرار دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی منعقد شد؛ کشور جدید الولاده ای که از دل سرنگونی امپراطوری تزاری سربرآورد و در تلاطم جنگ در اقصی نقاط کشور و مرزهای خود با کشورهای متخاصم و ضد انقلابیون روس معروف به روس های سفید قرار داشت و بعد از کنگره 1920 باکو، جا پایی از نفوذ عقاید انقلابی خود را در قلوب ملل ستمدیده شرق و از جمله ایران جستجو می کرد و قرارداد 1921 را با احتساب ملاحظات استراتژیک جدید قراردادی ضدامپریالیستی و ضد الگوی توسعه طلبانه تزارها در راستای منافع ایران برمی شمرد.

    قرارداد دوم با افغانستان در تیرماه سال 1300 (1921) یا دومین سالگرد استقلال این کشور از انگلستان و سلطنت امان الله محقق شد. امان الله شاهی که بعد از ترور پدر با حمایت علما و رهبران اقوام در سال 1919 به تخت شاهی نشست و اعلام استقلال کرد؛ مرزهای امن کشور خود را در همسایگی ایران جستجو می کرد که بعدا مهمترین متحد این کشور نیز تبدیل شد و تعاملات رهبران دو کشور بستر بسیار مناسبی را برای تأمین اهداف دو کشور در ایجاد ثبات و توسعه در سایه همزیستی مسالمت آمیز و روابط دوستانه و برادرانه فراهم ساخت.

هر دو پیمان در شرایط گذار در نظام بین الملل بعد از جنگ جهانی اول و استقرار نظم نوین جهانی و نیز در شرایط گذار در ساختار نظام سیاسی سه کشور ایران، افغانستان و اتحاد جماهیر شوروی منعقد گردید. در واقع خاتمه جنگ جهانی اوّل و تضعیف قدرت های مسلط جهانی و از جمله انگستان که با امواج استقلال خواهی مستعمرات آغاز شد و در ایران نیز تضعیف مواضع استعمارگر پیر را بدنبال داشت که تبلور خود را در مخالفت مجلس دوره ششم مشروطه با قرارداد 1919 یافت و عملا مرگ قرارداد تحمیلی و یکجانبه قرارداد کاکس- وثوق الدوله را رقم زد.

اما پیمان های 1921 در زمانی منعقد شد که در هر سه کشور کم و بیش نسل جدیدی از سیاستمداران با خاستگاه، اهداف و رویکرد های متفاوت اداره کشور و نظام سیاسی کشور را بر عهده گرفتند. این پیمان ها همچنین نسل جدیدی از قراردادها در اوایل قرن بیستم با هدف تأمین منافع متقابل، حسن همجواری و همزیستی مسالمت آمیز، گسترش مراوادات، حل و فصل اختلافات پیشین و چشم اندازسازی را در مناسبات فیمابین با مسئولیت دولت های نوین را موجب شد.

   بنظر می رسد این دو پیمان گام های اولیه ای در شکل دهی به دولت- ملت های نوین و تلاش های قابل توجهی در استقرار و تثبیت دولت های توسعه گرایی است که روند توسعه و پیشرفت ملی را از مسیر صلح سازی، ایجاد امنیت و ثبات و پیوندهای عمیق منطقه ای جستجو کرده و بدنبال کاهش زمینه های اختلافات و به ویژه اختلافات تاریخی، ارضی و مرزی هستند. کشورهایی که بعد از دوره های متمادی جنگ و درگیری در آستانه فروپاشی، مجددا ققنوس وار سر برآورده و در سایه اراده ملت های خود قدم در راه استقرار دولت های نوین نهاده اند.

   پیمان دو جانبه دو کشور ایران و افغانستان در سال های بعد الگو و طلیعه همکاری های عمیقی میان دو ملت گردید که نمونه هایی از این پیمان ها با دیگر همسایگان نظیر ترکیه و عراق هم ظهور و بروز یافت.

این یادداشت ضمن اذعان بر وجود موانع و بازدارنده های تعمیق روابط فیمابین و همگرایی تمدنی، به ویژه موانع و آسیب های هیدروپولیتیک و تشتت رهبران همسو؛ اراده و سرنوشت مشترک دو ملت را در به حاشیه رانی این تنگناها و آسیب ها قطعی دیده و امیدوار است در چارچوب بصیرتی فرهنگی و تاریخی همگرایی دو ملت و دو دولت تحقق یابد.

 

کلید واژه ها: ایران، افغانستان، امان الله شاه، پیمان نامه 1921، اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی،

منتشره در ویژه نامه:

« در سایه صدسالگی درخت دوستی»

به قلم دانشگاهیان ایران و افغانستان

به کوشش دکتر رز فضلی و دکتر ماندانا تیشه یار

یکم تیرماه/سرطان 1400

منتشر شده در سایت دیپلماسی ایرانی

به اهتمام دانشگاه علامه طباطبایی و  دانشگاه بیرجند

صص 59- 60

 

 

  • مجتبی مقصودی
۰۶
دی

"مسیر صلح در روابط ایران و آمریکا فراتر از اجماع سازی است"

رئیس انجمن علمی مطالعات صلح ایران گفت: دستیابی به صلح مثبت و سازنده در روابط ایران و ایالات متحده آمریکا از گفت وگوی ملی موثر و فراتر از اجماع سازی، از طریق مصالحه سیاسی امکان پذیر است.

به گزارش گروه دانشگاه ایرنا، مجتبی مقصودی عصر امروز (یکشنبه) در همایش موانع و چالش های صلح مثبت و تعامل سازنده در روابط ایران و آمریکا با تاکید بر لزوم شکل گیری بر گفت وگوهای ملی موثر تصریح کرد: برای شکل گیری چنین گفت وگوهایی نیازمند اراده جدی هستیم.

گفت وگوهای ملی ناظر بر دموکراتیزه کردن فرآیند سیاست گذاری و تصمیم گیری است. در این فرآیند باید مردم و گروه های مختلف اجتماعی در سیاست خارجی ذی سهم باشند. وی ادامه داد: صلح مثبت واژه ای جدید و فراتر از ادبیات سنتی صلح است. زمانی که از صلح مثبت در روابط ایران و آمریکا سخن می گوییم تنها فقدان جنگ را مد نظر نداریم بلکه منظور ما از صلح به معنای رعایت حقوق حقه ایران از سوی مهمترین قدرت غرب، به رسمیت شناختن سهم عادلانه و جایگاه ایران به عنوان یکی از بازیگران مهم در عرصه منطقه ای، تعمیق روابط در سطوح مختلف، رفع سوء تفاهمات و حذف سیاست های محدود کننده تجاری در سطح منطقه است.

مقصودی در ادامه به تامین ۱۰ فرض یا گزاره در ایجاد صلح مثبت در روابط ایران و آمریکا اشاره کرد و گفت: اولین مفروض این است که مهمترین وظیفه و کارکرد دیپلماسی هر کشور در خارج از مرزها، تامین منافع ملی بر پایه کاربست ابزارهای نرم مانند مذاکره و رایزنی است. ابزار دستیابی به اهداف و منافع ملی نیز از طریق صلح میسر می شود.

دبیر انجمن مطالعات صلح ایران در بیان دومین گزاره تصریح کرد: جنگ بسیار پرهزینه و پرصدمه است و باید کمترین استفاده از این ابزار شده یا آخرین ابزار باشد. بیشترین نیروی آماج حملات نیز مردم خواهند بود. با این منطق جنگ باید آخرین ابزار سیاستمداران باشد.

مقصودی افزود: سومین گزاره این است؛ به رغم گذشت چهار دهه از انقلاب، سیاست خارجی ایران بر سطوحی از تنش و ستیزه با نظام بین الملل استقلال یافته است. آیا خاتمه ای بر این می توان متصور بود؟ از نگاه آینده پژوهی باید چشم اندازی برای تعاملات مثبت و صلح سازنده برای ایران درنظرگرفت. حتی جنگ ها نیز روزی به صلح می رسد. وی در ادامه به نشانه هایی از خاتمه ناگزیرِ جنگ در تاریخ ایران اشاره و تصریح کرد: در بسیاری موارد در شرایط سخت مصالحه را پذیرفتیم. از آزادسازی گروگان های آمریکایی گرفته تا قبول قطعنامه ۵۹۸ و خاتمه جنگ. اما چرا باید به شرایط ناگزیر برسیم تا به مصالحه و معامله تن دربدهیم؟

این استاد دانشگاه در باره مفروض چهارم چنین توضیح داد: انقلابی گری و ستیزه جویی ویژگی جمهوری اسلامی ایران با نظام بین الملل است. مردم با جان و مال خود در هزینه های سنگین فرآیند این ویژگی سهیم شده اند. اگر بپذیریم اکنون در شرایط جنگ سرد هستیم بخش اعظم بودجه کشور به جای صرف در بخش های بهداشت، درمان و آموزش صرف رقابت های تسلیحاتی و جنگ های رقابتی منطقه ای می شود. از این رو، جای مردم و گروه های اجتماعی و حق بر توسعه کجاست؟ نمی توانیم بپذیریم که تا ابد و نسل های آینده نیز مسئولیت سیاستگذاری های ما را بپردازند.

رئیس هیئت مدیره انجمن علمی مطالعات صلح ایران در بیان پنجمین گزاره گفت: به رغم تلاش های محدود برای کاهش سطح تنش در مناسبات ایران و آمریکا، تاکنون رویکرد حل المساله ای وجود نداشته و تنها به صورت محدود اقداماتی صورت گرفته است.

مفروض ششم از نگاه این استاد دانشگاه، درپیش گرفتن رویکرد آنتاگونیستی (معاشرت غیراجتماعی انسان ‌ها) نسبت به جهان است. وی در این باره اظهار کرد: در طول چهاردهه اخیر نسبت به هر چه خارج از مرزهای ایران بوده به دیده شک و تردید نگریسته ایم. قانون اساسی گویای این است. در این قانون نگاه بدبینانه ای نسبت به خارج و هرآنچه که در خارج است، وجود دارد. به نظر می رسد در آینده ای نه چندان دور باید رویکرد تعاملی را پیش گرفت.

مقصودی در توضیح گزاره هفتم گفت: کاربست سیاست های خیابانی و توده ای فرآیند مدیریت به ویژه در سیاست خارجی را مشکل می سازد. هرجا که سیاست، خیابانی شود، مدیریت آن دشوار می شود. نتیجه این نوع سیاست، اشغال سفارت عربستان است. این نوع از سیاست ظرفیت تخریب در روابط را دارد اما ظرفیت بازسازی ندارد. از طرفی با تکثر نیروهایی مواجه هستیم که ظرفیت تخریب گری دارند.

این استاد دانشگاه در بیان ادامه مفروضات خود گفت: جنگ نهایت سیاست گذاری و تصمیمات نیست. به طور منطقی هر جنگی باید به صلح برسد. از این رو ضرورت بازفهمی، بازاندیشی و محاسبه هزینه فایده سیاست خارجی در پایان دومین دهه قرن بیست ویکم احساس می شود. این مهم از طریق بازبینی و بازفهمی منافع ملی میسر می شود. پس از چهار دهه نیاز به خوانش جدیدی از منافع و سیاست های ملی داریم.

منبع: ایرنا

  • مجتبی مقصودی
۲۷
آذر

همایش

"موانع و چالش های صلح مثبت و تعامل سازنده در روابط ایران و آمریکا"

 

زمان: یکشنبه دوم دی ماه 1397 از ساعت 15

مکان: خانه اندیشمندان علوم انسانی

  • مجتبی مقصودی