دکتر مجتبی مقصودی

دانشیار رشته علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی


دانشیار رشته علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

۳ مطلب در مهر ۱۳۹۳ ثبت شده است

۲۲
مهر
در آستانه انتشار ویراست اول "بازنگری برنامه رشته علوم سیاسی؛ ضرورت ها و بیم ها"         ویراست اول "بازنگری برنامه رشته علوم سیاسی؛ ضرورت ها و بیم ها" به اهتمام جمعی از اساتید علوم سیاسی دانشگاه های کشور در 45 صفحه در قطع رقعی در آستانه انتشار است..     پیرو بازنگری در سرفصل ها و عناوین درسی رشته علوم سیاسی از سوی شورای تحول علوم سیاسی شورای انقلاب فرهنگی و انتشار نامه 160 استاد علوم سیاسی از دانشگاه‌های مختلف کشور خطاب به رییس‌جمهور و رییس شورای عالی انقلاب فرهنگی و وزیرعلوم، تحقیقات و فناوری مبنی برتوقف یک ساله اجرای سرفصل های جدید و ظرفیت سازی و زمینه سازی مشارکت گروه‌های علوم سیاسی دانشگاه‌ها و مراجع معتبر علمی این حوزه در امر بازنگری عناوین و سرفصل‌های  دروس رشته‌ی علوم سیاسی، جمعی از اساتید رشته علوم سیاسی در اقدامی ابتکاری و برآمده ازمسئولیت شناسی علمی و صنفی با تهیه متنی 45 صفحه ای، ابعاد مختلف وضعیت سرفصل های موجود و اصلاحی رشته علوم سیاسی در ایران را مورد تجزیه و تحلیل قرار دادند.      این متن مختصر و فشرده علاوه بر کارویژه های علمی- پژوهشی، در قالب گزارشات راهبردی و کاربردی آماده انتشار شده است، که ضمن فراهم کردن امکان بهره برداری علمی از سوی اساتید و صاحبنظران رشته علوم سیاسی، ظرفیت استفاده کاربردی را برای مسئولین و دست اندرکاران نظام آموزش عالی کشور به ویژه مسئولین و کارشناسان آموزشی وزارت علوم و شورای انقلاب فرهنگی فراهم می سازد.      این متن علاوه بر یک مقدمه، طرح مسئله و نتیجه گیری در سه فصل سازماندهی شده است. در فصل اول به دلایل، اصول و اهداف بازنگری و اصلاح دروس و سرفصل ها فراتر از رویکرد تقلیل گرایانه ی موجود پرداخته شده است، این دلایل و اصول و اهداف در 12 اصل مورد طرح و توجه قرار گرفته است.    اگر در رویکرد موجود و مصوب تنها به بومی سازی، اسلامی سازی، غنی سازی بسنده شده است و ازکاربردی سازی جز  نامی بیش نیست؛ در پیش بینی های جدید اصول و اهداف دیگری نظیر؛ بین رشته ای سازی، برنامه ریزی منعطف، توجه به اصل آزادی عمل گروه های علوم سیاسی، بین المللی سازی و توجه به ملاحظات منطقه ای و مزیت های نسبی دیده شده و مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.   در فصل دوم به نقد و بررسی و طرح نکات مثبت و منفی برنامه طرح ارتقاء علوم سیاسی پرداخته شده است. در این فصل ضمن نقد روشی، فرایندی و محتوایی به صورت موردی دروس پایه، تخصصی، دروس اسلامی، دروس از قلم افتاده و دروسی که وزن بیش از اندازه ای بدان ها داده شده است مورد دقت نظر قرار گرفته است. ارائه پیشنهادات و نتیجه گیری خاتمه بخش این گزارش می باشد.
  • مجتبی مقصودی
۰۴
مهر
ارتقاء یا هبوط !یکی دو حاشیه بر برنامۀ پیشنهادی علم سیاستدکتر سید جواد طباطباییدر وبلاگ جدال قدیم و جدید     هفته هایی است که برنامۀ «کارگروه تحول و ارتقاء علوم سیاسی» در «شورای تخصصی تحول و ارتقاء علوم انسانی» انتشار پیدا کرده و در دسترس علاقه مندان قرار گرفته است. در نسخه ای که من در اختیار دارم، تاریخ تصویب نخستین سرفصل ها 91/1/21 و واپسین آن ها 91/9/21 است، یعنی با این حساب برای تهیۀ عنوان درس ها و سرفصل های آن ها دست کم باید هشت ماه وقت صرف شده باشد. نام و صلاحیت استادانی که در تهیه این برنامه شرکت داشته اند، بر من معلوم نیست. در چنین مواردی عقل سلیم حکم می کند که «خبرگان» هر شاخه ای از علم دعوت به رایزنی شوند و نه هر معلمی که با سهمیه وارد دانشگاه شده و کسی او را حتی به صفِ نعّال استادان هم راه نمی دهد. باری، من فرض را بر این می گیرم که مسئول «کارگروه» این «ارتقاء علوم سیاسی» در این مورد به حکم عقل سلیم عمل کرده و بهترین ها را دعوت به رایزنی کرده است. با اهداف این نوع برنامه نویسی ها هم کاری ندارم، اما در این مورد هم فرض را بر این می گیرم که مسئول چنین «کارگروهی» هر نیتی که داشته باشد، ولی خود و کسانی که برنامه را تهیه کرده اند، قصد نداشته اند اره به دست شاخۀ درختی را که روی آن نشسته اند قطع کنند!   این ملاحظات کلی برای هر فردی که غرضی نداشته باشد، باید امری بدیهی باشد. گمان نمی کنم مقامات وزارت خانۀ مسئول برنامه ریزی برای دانشگاه های کشور و خیل دانشمندان، دانشوران و ... عضو «شورای عالی انقلاب فرهنگی»، که دست کم باید چند تن از آنان چیزکی در این مباحث بدانند، در برنامه ای اینک برای «ارتقاء علوم سیاسی» عرضه و به گروه ها ابلاغ شده، بتوانند با پیشرفته ترین دستگاه های اندازه گیری حتی یک نانو-ارتقاء بتوانند کنند. من کاری ندارم که اگر سطح علم در کشور، در رشته ای که سابقه ای صد و پنجاه ساله دارد، این است که هست، چنین برنامه ای ضرورتی ندارد، اما آن چه در این برنامه نویسی شگفت می نماید اصرار بر افشای این سطح نازل دانشگاه در برابر دوست و دشمن است.جهت اطلاع از متن کامل این یاداشت ر.ک.به:                                                          http://gadim-va-jadid.blogfa.com/post-406.aspx
  • مجتبی مقصودی
۰۲
مهر
مجتبی مقصودی در کافه خبرچگونه می توان داعش را مهار کرد؟خبر آنلاین / کافه خبرسعید جعفری پویا   منطقه پرهویت و پر قومیت خاورمیانه همچنان در ریشه اختلافات و تضادها می‌سوزد، بی آنکه از حجم واگرایی‌ها کاسته شود. نه تنها دولت - ملت‌سازی به مفهوم کامل آن در میان جوامع عربی خاورمیانه شکل نگرفته که همچنان قومیت، دین و مذهب حرف اول و آخر را در یارگیری‌ها و نزاع‌های این جوامع می زند. دکتر مجتبی مقصودی رئیس پیشین انجمن علوم سیاسی معتقد است گام‌هایی برای عبور و خروج از این وضعیت برداشته شده است، اما کافی نبوده است، چرا که غیریت سازی‌های ایدئولوژیک و دینی امکان تعامل و کنار گذاشتن اختلافات را نمی‌دهد. استاد علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز بر این نظر است تا زمانی که با خشونت پاسخ خشونت داده می‌شود نمی‌توان به خروج از این وضعیت امیدوار بود. مجتبی مقصودی که روزهای پایانی تابستان به کافه خبر آمده بود؛ تنها راه پیش روی خاورمیانه گفتگو، تعامل و شکل‌گیری اعتدال با محوریت ایران، ترکیه و عربستان می داند.. رئیس پیشین انجمن علوم سیاسی که طی این سال‌ها توانست تحولی اساسی در این نهاد غیردولتی ایجاد کند و انجمن را به عنوان یکی از موفق ترین مجموعه های علمی غیردولتی کشور معرفی کند، این روزها در کسوت عضو هیئت‌ رئیسه انجمن در صحنه حضور دارد. در ادامه مشروح گفتگوی خبر آنلاین با بانی و مؤسس انجمن علوم سیاسی ایران و مدرس دانشگاه می‌خوانید.    خاورمیانه عربی همچنان در بن بست شکل‌گیری و تشکیل روند دولت - ملت‌سازی قرار دارد و شاهدیم که مردم این جوامع بیش از اینکه بر اولویت‌های ملی تاکید کنند، همچنان بر مؤلفه‌های قومی، دینی و مذهبی اصرار می‌ورزند. این عقب‌ماندگی از چه عواملی نشأت گرفته است؟    در منطقه خاورمیانه عربی تقریباً 20 کشور حضور دارند که حدوداً 300 میلیون جمعیت هم در این کشورها زندگی می‌کنند. برای پاسخ به سؤال شما بهتر است ابتدا وضعیت اجتماعی و جمعیتی این مناطق را بررسی کنیم. البته در همه جای جهان ناهمگونی وجود دارد، ولی ناهمگونی منطقه خاورمیانه عربی قابل تأمل است.  تلفیقی از اعراب و دیگر گروه‌های قومی و نژادی در این منطقه حضور دارند. تقریباً حدود 50 میلیون غیر عرب در این منطقه زندگی می‌کنند. اگر بخواهیم به ترکیب جمعیتی به لحاظ قومی، مذهبی و دینی رجوع کنیم، منطقه خاورمیانه خاستگاه ادیان الهی است و بزرگ‌ترین ادیان الهی آنجا هستند و خود این ادیان الهی هم بعدها شاخه‌شاخه شدند. از بین مسلمانان هم دو گروه عمده شیعه و سنی هستند ولی این تنها ترکیب موجود نیست و مجموعه گسترده‌تری مشاهده می‌شوند و حتی ایزدی‌ها، علوی‌ها، دروزی ها در مجموعه مسلمانان حضور دارند که به لحاظ تعلق خاطر تفاوت‌هایی دارند و هر کدام از این‌ها به لحاظ تمرکز جمعیتی در بخش‌هایی از مناطق چند کشور حضور دارند و این خود مخاطره برانگیز است. درعین‌حال اقلیت‌های مسیحی مانند قبطی ها در مصر، ارمنی‌ها در سوریه و لبنان، آشوری‌ها در موصل و مارونی ها در لبنان هم بر پیچیدگی این مجموعه افزوده است. در نتیجه این ترکیب جمعیتی برخواسته از آن خاستگاه دینی - مذهبی  تنوع ویژه‌ای را به این منطقه می‌بخشد. شاید در شرایط عادی شما مطرح کنید که این تنوع ترکیب جمعیتی در همه جای جهان است، بله همین طور است، ولی در همه جای جهان زودتر فرآیند دولت - ملت‌سازی آغاز شده است. گام‌های زیادی برداشته شد و در واقع پروسه دولت - ملت‌سازی را تا اندازه‌ای پیش بردند. اما مشکل آنجایی آغاز می‌شود که پروسه دولت - ملت‌سازی در کشورهای خاورمیانه دیرتر انجام و آغاز شد.      این روند با تأخیر، موفقیت‌هایی هم داشته است؟      واقعیت این است که این روند چندان قرین توفیق نبوده است. تا حدودی می‌توانیم بگوییم گام‌های اولیه برداشته شد ولی نمی‌توانیم بگوییم به صورت کامل این روند انجام پذیرفته است. اگر ما فرآیند دولت - ملت‌سازی را استحاله گروه‌های قومی، دینی، مذهبی و نژادی در یک بافت اجتماعی فراگیرتر به نام ملت ببینیم، به طور مشخص در خاورمیانه کمتر این رویه انجام شده است. البته طبیعتاً برخی کشورها گام‌های بیشتری برداشتند و در برخی گام‌ها محدودتر بوده است. در واقع مقصود من این است که پروژه دولت - ملت‌سازی به دلایلی به توفیق کامل منتج نشد.      این دلایل را بر می شمرید؟ چه عوامل و مؤلفه‌هایی سبب شده تا این فراگرد قرین موفقیت نباشد؟    بخشی از این ناکامی و تأخیر متأثر از عوامل برونزا هستند. بخشی هم البته درون‌زا هستند. شاید تفاوت دولت - ملت‌سازی در کشورهای اروپایی و توسعه‌یافته با کشورهای خاورمیانه عربی این است که در آن کشورها بیشتر عوامل درون‌زا تأثیرگذار بوده‌اند، اما در خاورمیانه عربی بیشتر مؤلفه‌های برونزا موثر بوده‌اند. یکی دیگر از دلایلی که این روند قرین موفقیت نشد، انقطاع‌های تاریخی است. اساساً دولت - ملت‌سازی با مفهوم مدرنیته شکل می‌گیرد. یکی از روندهای مدرنیته ورود نهادهای مدرن سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به جامعه است. مانند حزب، نهادهای مدنی جدید، مجلس، پارلمان، دستگاه‌های کنترلی و نظارتی قانون اساسی و ارتش نوین، نظام آموزشی نوین و امثالهم جز ابزارهای دولت - ملت‌سازی هستند. یعنی در تمام کشورهایی که دولت - ملت‌سازی را با موفقیت سپری کرده‌اند، این روندها مشاهده شده است. در خاورمیانه عربی هم این روندها آغاز شد، ولی نکته‌ای که وجود داشت این است که این رویه در این کشورها با ایدئولوژی همراه بود و این ایدئولوژی‌ها نتوانست این پروسه را به سرانجام برساند. ضمن اینکه این ایدئولوژی‌ها به صورت کامل و پیوسته نبوده است. در یک دوره‌ای ناصریسم، در دوره‌ای بعثیسم، در دوره دیگر سوسیالیسم و حتی در بازه زمانی دیگر پان عربیسم!. این‌ها اجزایی از ایدئولوژی سازنده دولت - ملت‌های نوین در خاورمیانه عربی بودند. به نظر من این شیوه دولت- ملت سازی به اتمام نرسیدند و هر یک از آن‌ها در یک جایی دچار انقطاع شدند. هر یک از این‌ها با مشکلات درون‌زا و برونزا مواجه شدند. به نظر می رسد تا زمانی که نظام بین‌المللی دو قطبی بود، تکلیف دولت ملت‌سازی‌ها مشخص تر بود. ضمن اینکه ایدئولوژی‌های فائقه که یکی سوسیالیسم و دیگری سرمایه‌داری بود و مشخص بود که شما در  کدام جبهه هستید و آن اردوگاه از شما حمایت می‌کرد. محمل سوسیالیستی خیلی از تکالیف را برای شما مشخص می‌کرد و هدف و مسیر را معین می‌کرد، اما با برداشته شدن چشم‌انداز سوسیالیستی و آرمان‌خواهی‌های سوسیالیستی کل کشورهای خاورمیانه با توجه به فرآیند جهانی شدن، دچار خلاء آرمانی و از هم پاشیدگی فکری شدند. پس یک مولفه انقطاع تاریخی است، دوم عدم بهره‌گیری مناسب و مستمر از ایدئولوژی تمام کننده است و هر از چند گاهی با یک ایدئولوژی رقیب رو به رو شدند. در آوردگاه خاورمیانه عربی در مقابل اسرائیل عدم موفقیت در مقابل آن رژیم به نوعی نقطه منفی در کارنامه دولت - ملت‌سازی آن‌ها هم محسوب می‌شد. یعنی اگر دولت مصر می‌توانست صحرای سینا را پس بگیرد و با اسرائیل مقابله کند، در روند دولت - ملت‌سازی توفیق محسوب می‌شد. هیچ‌یک از این‌ها نتوانستند در مقابل آوردگاه اسرائیل و متحدانش علی‌رغم اینکه 20 کشور بودند قرین توفیق شوند و در نتیجه آن ناتوانی، اصلاً سازه دولت - ملت آن‌ها را هم زیر سؤال برد. البته این مسئله باعث شد تا مؤلفه‌های هویتی را هم پررنگ کند. این مسئله انسجام هویتی را میان اعراب بیشتر کرد ولی تنها در این حد بود که نظام‌ها را حفظ کند. اینکه حرکتی به پیش بردارند که ملت‌های مسلمان منطقه را مجاب کند که این دولت ملت‌سازی موفق شوند خیلی قرین موفقیت نبوده است.
  • مجتبی مقصودی