دکتر مجتبی مقصودی

دانشیار رشته علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی


دانشیار رشته علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

۱۰ مطلب با موضوع «دست نوشته ها» ثبت شده است

۲۶
فروردين

یادداشت صلح شماره ۴

نسبت سنجی هویت و صلح؛ به سوی هویت های منعطف و مصالحه جو

دکتر مجتبی مقصودی

دانشیار علوم سیاسی و بنیانگذار انجمن علمی مطالعات صلح ایران

 

در نخستین روزهای سال نو ، بزرگترین و مهمترین آرزوی هر انسان نوع دوستی، برقراری صلح و آرامش و دوستی در سراسر جهان است. این آرزو و امید برای ملت های خاورمیانه و کشورهای همسایه که در وضعیت های ناصلح به سر می برند و از هر سو صفیر گلوله و آتش و دود بلند است و آوارگان آن در کل جهان پراکنده اند و مردمان آن خسته از ستیزه های مدام و جنگ های بی پایان اند، بیش از پیش معنا می یابد.

در کنار این آرزو، واقعیتی انکار ناپذیر خودنمایی می کند و آن چرایی استمرار و بی پایانی منازعات و وضعیت های ناصلح در این منطقه است. اینکه عوامل و زمینه های گوناگونی اعم از داخلی و خارجی توضیح دهنده این چرایی است تردیدی نیست؛ ولی از میان همه آنها، یک دلیل مهم ناظر بر وجود هویت های سخت، غیرمنعطف و مصالحه ناپذیر در منطقه هست که رو در روی هم قرار داشته و بقای هویتی خود را در غیریت سازی و حذف نه تنها دیگری، بل دیگران می بینند.

در پس این واقعیت و ملاحظه ماجرا جویی های خانمانسوز عناصر افراطی و بنیادگرا، این پرسش کلیدی مطرح می شود که آیا بروز این همه جنگ طلبی متأثر از هویت این گروه هاست و آیا میان دو عنصر هویت و جنگ و یا هویت و صلح رابطه ای وجود دارد و می توان برخی هویت ها را هویت های صلح طلب و مداراگر و در مقابل، برخی هویت ها را هویت های جنگ طلب و نابردبار برشمرد؟

چه بسا پاسخ های گوناگونی برای این پرسش ها وجود داشته باشد و برخی رابطه و نسبت وثیقی میان این دو عنصر وجود نمی بینند، ولی اگر پاسخ مثبت باشد، که از قضا به زعم نگارنده این پاسخ هم مثبت و هم تغییرپذیر است، این رابطه از چه نوعی است؟ تک سویه، دوسویه، آمرانه، خطی، بخشی، فراگیر، زمانمند، مکانمند و متکثر و … و چرا می توان برخی هویت ها را بیشتر در دایره صلح طلبی و برخی از هویت ها را بیشتر در فضای ناصلح جستجو کرد؟

پاسخ بدین پرسش ها، نخست نیازمند گونه شناسی و شناخت بیشتر محتوا، جوهره، و به ویژه کارگزاران اصلی هویت ساز و صلح ساز است. در نوع شناسی هویتی، به انواع و اقسامی از هویت های فردی، جمعی، صنفی، جنسیتی، زبانی، قومی، دینی و مذهبی، سیاسی، محلی، ملی، منطقه ای و جهانی می توان اشاره کرد که برخی ذاتی و برخی عرضی هستند. آنچه در این یادداشت مد نظر هست، بیشتر هویت سیاسی ـ فرهنگی است که در عین ریشه دار بودن و پایایی و استمرار، از نوعی پویایی، دگردیسی، تطّور و تحول پذیری برخوردار است. به علاوه عنصر کلیدی فهم هر دو عنصر هویت و صلح را به ویژه باید در نتایج، قرائت ها، بروندادها و کارکردهای هر یک جستجو کرد و تنها نمی توان به ادعاها بسنده نمود.

مشکل از آنجا آغاز می شود که برخی از کارگزاران هویت های سیاسی-ـ فرهنگی می کوشند به یاری ابزارهای گوناگون، از جمله آموزش و رسانه و با تبلیغات و تکرار، هویت خویش و گروه هویتی خود را واقعی، تاریخی، خالص، ریشه دار و مثبت معرفی و در مقابل، با ایجاد فضای آنتاگونیستی، هویت های رقیب را جعلی و بی ریشه بازنمایی و برجسته سازی کنند و با دوگانه سازی های ساختگی و هیجانی و حتی وارونه نگاری های تاریخی، هویت های کاذب و متعصبی را رقم بزنند که خود را متمایز و برجسته تر از دیگران معرفی نمایند.

این کارگزاران در بستر فقر و جهل، با ترویج فضا و ادبیات مطلق انگارانه و تمسک به حقانیت های خودساخته ایدئولوژیک، شرعی، نژادی و با ایجاد فضای خرافه و نفرت پراکنی احساسی قومی، ملی، زبانی، دینی و مذهبی و با دور زدن فضای عقلانی و خردگرایانه، محمل جرقه بر خرمن خودبرتربینی های دو-ـ چند سویه شده و به آتش افروزی دست می یازند.

راه حل چنین وضعیت ناصلحی چیست و برای گذر از این وضعیت خانمانسوز چه باید کرد؟ به نظر می رسد همچنان که وضعیت های ناصلح محصول فقر، جهل، تعصب ورزی های افراطی، آگاهی های کاذب و موج سواری کاسبان و کارگزاران فکری-ـ اجرایی و منافع اقتصادی جنگ افروزان و فروشندگان جنگ افزارها بوده؛ به شکلی که در این عرصه صنعت جنگ را برپا داشته اند؛ کنشگران فکری صلح طلب نیز با ظرفیت سازی ها در حوزه صلح مثبت، با روشنگری و افشاگری همه انواع و اشکال ناصلح و اتحاد در سطوح مختلف جهانی، باید «صنعت صلح» را رقم بزنند تا افزون بر نوعی سبک زندگی، منافع ملموسی را به همراه داشته باشد.

در عرصه هویت سازی های صلح طلبانه و شکل دهی به هویت های مدارا جویانه در میان جامعه، مردم و گروه های اجتماعی، مسئولیت کنشگران صلح، به ویژه جامعه نخبگان، بسیار سنگین است. صلح سازی مستلزم تعهد جامعه نخبگان کشور به خلق محصولات و کالاهای نوآورانه متناظر با مفهوم و محتوای صلح است. هنرمندان با خلاقیت های هنری می توانند هنر را به خدمت صلح درآورند و با تولید آثار با محتوا و مضمون صلح خواهانه و صلح جویانه، با ترویج مدارا، گذشبت، ایثار، عفو، بخشش و گفتگو در عرصه تئاتر، سینما، موسیقی، ترانه، مجسمه سازی، گرافیک و غیره به عمومی سازی صلح در سطح اقشار و لایه های گوناگون جامعه بکوشند و به شکل دهی به هویت های مصالحه جو و منعطف کمک برسانند. در شکل دهی به هویت های مصالحه جو در کنار هنرمندان؛ شاعران و نویسندگان، پژوهشگران و دانشگاهیان و در یک کلام اصحاب قلم و گروه های مرجع نیز باید با خلاقیت های فکری و با سلاح قلم و بهره گیری از ابزارهای رسانه ای، ارتباطی، اطلاعاتی به تولید ادبیات علمی کمک نمایند و هویت های صلح جو را دستمایه خلاقیت های ادبی و علمی نمایند.

سایت انجمن علمی مطالعات صلح ایران

https://ipsan.ir/2022/01/25/%d9%86%d8%b3%d8%a8%d8%aa-%d8%b3%d9%86%d8%ac%db%8c-%d9%87%d9%88%db%8c%d8%aa-%d9%88-%d8%b5%d9%84%d8%ad%d8%9b-%d8%a8%d9%87-%d8%b3%d9%88%db%8c-%d9%87%d9%88%db%8c%d8%aa-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d9%85%d9%86/

 

  • مجتبی مقصودی
۰۴
فروردين

صلح ناپذیری در دانش سیاست و نهاد قدرت

نمره مردوی علوم سیاسی

مجتبی مقصودی

 

      در ترمینولوژی رشته های علوم اجتماعی بویژه جامعه شناسی و روانشناسی، اصطلاح جامعه پذیری یا  socialization  مفهومی کلیدی محسوب شده که در باره چیستی، ماهیت و کارکرد آن ادبیات نظری و تحقیقات کاربردی گسترده ای وجود دارد. موضوع مذکور در رشته علوم سیاسی، با ماهیت سیاسی با اصطلاح جامعه پذیری سیاسی Political socialization شاه کلید فهم و توضیح بسیاری از مباحث هست و در حال حاضر به موضوعی پرکاربرد در این رشته بدل گشته و عملا معیار سنجش پذیری برای درک تعلقات، باورها و ایستارهای سیاسی غالب در سطح جامعه است.

 نویسنده این یادداشت مدعی است نهاد قدرت و دانش سیاست در ایران پس از پیروزی انقلاب علیرغم مسئولیت اخلاقی، نهادی، حرفه ای و علمی بیش از آنکه مروج جامعه پذیری صلح در مناسبات انسانی، اجتماعی، محلی، منطقه ای و بین المللی و نیز در سطوح علمی و دانشگاهی باشند، متأثر از فضای سیاسی- ایدئولوژیک در ایران این دوران و نیز به دلیل بن مایه های ذهنی و پایگاه اجتماعی و فرهنگی رهبران نظام جدید خود یک طرف دعوا گردیده؛ بطوری که هم نهاد قدرت و جریانات سیاسی اصلی حاکم و هم نهاد رسمی دانش سیاست که از مجاری شورای انقلاب فرهنگی و وزارت علوم رسمیت می یابند، مروج جامعه پذیری ناصلح گردیده اند و بصور مختلف خشونت آشکار و نهانی را در روح و فکر جامعه ملی و جامعه علمی علوم سیاسی کشور وارد نموده اند که در طول چهار دهه اخیر کم بیش این مسیر پیگیری می شود. این نگرش در ادامه طرح بحث می نماید که بخش قابل توجهی از جامعه پذیری سیاسی پر اعوجاج را سیاستگذاران نظام با ریل گذاری های جهت دار بر روی وضعیت های ناصلح قرار داده اند که در طول این سال ها با هم افزایی های فراوان این جامعه پذیری ناصلح شرایط پایداری یافته و تثبیت شده است. به همین لحاظ خروج از این وضعیت نامساعد به وضعیت های صلح زمانبر و نیازمند سیاستگذاری های جدید در همه عرصه ها و از جمله در نظام آموزشی و رشته علوم سیاسی رسمی کشور است.

 در ادامه نویسنده این یادداشت بر این نکته تأکید دارد که علیرغم چهره ژانوسی سیاست یا دو چهرگی سیاست در وجه جنگ و صلح، دشمنی و دوستی، نابردباری و بردباری؛ از اولین روزهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن 1357 تاکنون، صورتبندی سیاست، چه در وجه نظری و آموزشی به مثابه یک علم و چه در وجه انضمامی و کاربردی در عرصه سیاست ورزی همواره ترسیم گر، بازتاباننده، متولی و کارگزار ناصلح بوده است و از وجه دیگر این چهره ژانوسی یعنی صلح و مدارا و دوستی در دانش سیاست و نهاد قدرت کمتر نشانه ای وجود داشته است و معدود نشانه های کوچک صلح خواهی و مداراجویی نیز به تیر جفا و تهمت به زیر کشیده شده است و طراحان آن جاده صاف کن های خوش خیال ساده لوح و یا مغرضین در خدمت بیگانگان شناخته شدند.

جهت مطالعه متن کامل مقاله رجوع کنید به:

مجتبی مقصودی، نوروز 1401، صلح ناپذیری در دانش سیاست و نهاد قدرت(نمره مردودی علوم سیاسی)، سیاست نامه، سال ششم، شماره 21، صص 45-48.

  • مجتبی مقصودی
۱۵
تیر
گمانه زنی هفته نامه اصولگرای پنجره از تعلیق در آغاز تحول در دروس علوم سیاسی    هفته نامه اصولگرای پنجره در شماره 201 ، 14تیرماه  1393  سیزده صفحه از صفحات خود را به اصلاح سرفصل ها و عناوین رشته علوم سیاسی داد که در صفحاتی به نقطه نظرات منتقدین پرداخت که در جای خود ارزشمند تلقی می شود.    امکان و مکان علوم سیاسی(موافقان و مخالفان تحول در دروس سیاسی) عنوان پرونده گروه اندیشه است. ماحصل کارگروه تحول و ارتقای علوم سیاسی تغییر در سرفصلها، تجمیع رشته‎ها و تغییر منابع درسی بود که با مخالفت عده‎ای از اساتید روبه‎رو شد. نامه به رئیس‎جمهور و درخواست تعویق یک ساله این طرح برای بازبینی مجدد سرفصل‎ها از جمله تقاضاهای این گروه بود. در این پرونده در گفت‎وگو با برخی از اساتید و کارشناسان هر دو طیف به بررسی نقاط قوت و ضعف کار و مدعا‎های این دو گروه پرداخته شده است.  شرط و شروط تغییر(فرصت دیالوگ برای منتقدان) نوشته دکتر امیر دبیری مهر، فعالیت‎های کارگروه تحول علوم سیاسی در گفت‎وگو با دکتر منوچهر محمدی، طرح تحول علوم سیاسی و انتقادات پیرامون آن با عنوان علم دموکراسی بردار نیست در گفت‎وگو با دکتر احمد نقیب زاده، پاسخ منتقدان به تحول علوم سیاسی در گفت‎وگو با نجف لکزایی، نقاط قوت و ضعف طرح تحول علوم سیاسی در گفت‎وگو با غلامرضا بهروزی لک، وقتی برای تحول با همه سلایق از  دکتر سید صادق حقیقت، تغییر سرفصل‎ها قابل مناقشه  نیست،چشم اندازی تاریک و آسیب زا(نگاهی به نامه منتقدان تحول در علوم سیاسی به رئیس‎جمهور) ازجمله یادداشتها و گفتگوهای مهم این پرونده است.   در حرف آخر این پرونده در هفته نامه پنجره با مدیر مسئولی علیرضا زاکانی و از طیف اصولگرایان این گونه پیش بینی می شود که: به هر حال به نظر می رسد با توجه به فضای پیش آمده و اختلافات بنیادی دو گروه موافق و مخالف تحول صورت گرفته، این کار فعلا در حال تعلیق بماند و کار تحول دروس علوم سیاسی مجددا برنامه ریزی شود.
  • مجتبی مقصودی
۳۰
خرداد
گفت آن دارو که ایشان کرده اند            خود عمارت نیست ویران کرده انداین تغییرات به سود و صلاح اسلام، ایران، منافع ملی و مردم خواهد بود؟یکی از مشخصات دین دولتی این است که به جز فقه سنتی سایر شاخه ها و رشته‌ها را کنار می زند و به عبارتی تکثر گرایی و یا پلورالیسم معرفتی را انکار می‌کند!      دکتر علی اکبر امینی استاد علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی با انتشار نامه‌ای خطاب به رییس جمهوری، از دغدغه خود در خصوص تغییر سرفصل‌های این رشته تحصیلی  در دانشگاه‌ها گفته است. متن این نامه که در اختیار خبرگزاری برنا قرار گرفته به شرح زیر است:به نقل از خبرگزاری برنا:http://www.bornanews.ir/Pages/News-195676.aspx"سیاست زدگی علوم سیاسی" الهی! به بهشت و حور چه نازم، مرا دیده‌ای ده که از هر نظر بهشتی سازم "خواجه عبدالله انصاری" خطیب ارجمند و دولتمرد مدبر جناب آقای دکتر روحانی ریاست جمهور محبوب: گفت آن دارو که ایشان کرده اند/ خود عمارت نیست ویران کرده اند     به عنوان یکی از اعضای هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی که چند سالی به تناسب پستم در مدیریت گروه علوم سیاسی واحد تهران مرکز با سر فصل درسها از نزدیک سرو کار داشتم، کم وبیش می توانم مدعی شوم که از دور دستی به آتش داشته ام و به همین مناسبت به خودم اجازه می دهم که در مورد سر فصل های نوینی که مقرر است از سال تحصیلی آینده در پاره‌ای مقاطع تدریس شوند، (بث الشکوایی) تقدیم کنم.     در این نکته کمتر تردیدی هست که با گذر زمان و به اقتضای تحولات گوناگون سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی چه بسا ارزشهای نوینی ایجاد می‌شود و نیازهای جدیدی پدید می‌آید و طبیعی است که برنامه‌های علمی و آموزشی نیز به تناسب آنها و برای پاسخگویی به این راز و نیازهای نوین باید تغییراتی داشته باشد. پاره‌ای از درسها باید حذف شوند وپاره ای درسهای نوین اضافه شوند. به عنوان مثال کمتر از نیم سده پیش که فضای ملتهب مارکسیستی فضای جهان را اشغال کرده بود و بسیاری از روشنفکران به کمند جاذبه آن ایدئولوژی به گمان من پوک و پوچ گرفتار شده بودند، سر فصلهایی مانند امپریالیزم و موضوعاتی مثل"وابستگی"و" پیرامون مرکز" وارد سر فصلهای علوم سیاسی شده بود و نظریات چپ گرایانی مثل پل باران و گوندر فرانک و نویسندگان "اکلا"با شور و هیجان تدریس می شد و تقریبا شبیه همان داستان معروف "لباس پادشاه" کسی هم قدرت انتقاد نداشت !!     اما امروز که دیگر" آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت"و طشت چپ گرایی از بام افتاد و حنای آن رنگ باخت، دیگر آن سر فصلها نیز نه جذابیتی دارد و نه لزومی! البته دانستن نکات محوری هر مکتب و هراندیشه ای چه کهنه، چه نو، خالی از فایده نیست.     به هر روی، دگرگونی پیوسته و متناسب و پوست اندازی به هنگام سرفصلها امری اجتناب ناپذیر و ضروراست لیکن با مطالعه دقیق، همه جانبه، کارشناسانه، حساب شده، صبورانه، با تامل و عالمانه! متناسب با نیازهای دین و دولت و به نیت هر چه گشن تر کردن درخت همایون تمدن ایران و اسلام و معرفی این گنجینه به همراه اوتاد و ابدال و اساطین و اربابان معرفت این تمدن از انبیا و اولیا گرفته تا متفکرانش!     بدیهی است که این خواست با سیاست انزوای علمی و تنگ کردن دریچه چشم و بستن ذهن بر روی نسیم‌های برخاسته از سرزمین‌های دیگر و نیز با تعقیب تز عقب نشینی به درون که نتیجه اش چیزی جز" روستازدگی فکری"و خود باختگی و انفعال و انحطاط نخواهد بود، فراهم نمی گردد! بنا بر مشاهدات اولیه‌ای که از سرفصل های نوین در رشته علوم سیاسی داریم، فرضیه دست اندرکاران و طراحان سر فصلها این بوده است که محتوای دروس هر چه بیشتر اسلامی و بومی شوند.     در نگاه نخست این فرضیه ای موجه و پسندیده است لیکن پرسش این است که آیا تغییر عناوین خود به خود به تغییر محتوا می انجامد؟آیا این تغییر همه جانبه با استقبال استادان رو به رو می‌شود؟ آیا نیروی انسانی موجود توان برآورده کردن این هدف را دارد؟ آیا هدف و رسالت اصلی علوم سیاسی به عنوان یک رشته تخصصی بسیار ریشه دار و در عین حال فوق مدرن و چند ساحتی و چند منظوره، درسایه این فرضیه به ظاهر پسندیده امکان پذیر است؟ آیا سرفصلهای نوین علوم سیاسی خود به جای آنکه از معیارهای علمی پیروی کند، به نوعی دچار سیاست زدگی نشده است؟ سرانجام اینکه آیا این تغییرات به سود و صلاح اسلام، ایران، منافع ملی ومردم خواهد بود؟ آیا پیروزی در آوردگاه علمی و رقابت با دیگران با فاصله گرفتن از آنان و بستن درها به رویشان امکان پذیر است؟ آیا بهترین سیاست در این جا فرو رفتن در لاک خویشتن است؟    برای پاسخ به این پرسشها بهتراست پیشینه آموزش سیاسی را در طول تاریخ ایران به اختصار بررسی کنیم، زیرا مساله آموزش دانش سیاست در طول تاریخ مسلمانان پیشینه ای دیرینه دارد و بحثی مربوط به امروز و دیروز نیست و پیش از ما بسیاری ازبزرگان مجادله بسیار کرده اند! شاید بتوان گفت نخستین چهره ای که در ایران پس از اسلام به صورتی دانسته و شایسته و بایسته در این راه زحمت ها کشید و مرارتها تحمل کرد و سرانجام جان شیرین را نیز احتمالا بر سر این سودا نهاد، ابن مقفع بود که در میانه سده دوم می زیست و زبان دانی علیم و مترجمی پرمایه و فهیم به شمار می رفت.     به نظر می رسد او برای آموزش سیاسی اعراب مسلمان، نهضت ترجمه را برپا داشت، به این هدف که دو تمدن آریایی و سامی را به هم پیوند بزند و به راستی که در این کار کامیاب شد. و کتاب ارزشمند کلیله و دمنه امروزین که یکی از برجسته ترین متون سیاسی کلاسیک در ایران و اسلام به شمار می رود، محصول آن درایت و کفایت است. افسوس که در کلاسهای درس سیاست و جامعه شناسی از آن غفلت می‌شود و چنانچه باید و شاید به آن توجه نمی شود!     در همان روزگار، مبرزترین چهره دینی و علمی اسلام و خورشید جهان تشیع، ششمین پیشوای ما امام جعفر صادق( ع ) شیوه ی مبارزاتی ویژه ای در پیش گرفت که در آن وزنه بر مبارزه فرهنگی بود، حوزه بحث ورزی را بسیار گسترش داد و بنا به تایید و تصدیق بسیاری از اندیشمندان، شیوه ای جامع نگر و چند ساحتی را پیشه کرد و از"اتمیسم"و جزیی نگری علمی فاصله گرفت.   در زمان ایشان شاخه های معرفتی مختلف بال و پری باز کرد. از آن جمله اندیشه های عرفانی و گنوسی بود که ریشه در شرق باستان داشت. بینش باز و همه جانبه و گسترده و عمیق و دانش و منش آن امام همام بسیاری از مومنان حتی غیر شیعیان را به مکتب پر بار او می کشانید که امام ابو حنیفه (متوفی170)اصالتا ایرانی و یکی از امامان چهار گانه اهل سنت، یکی از شاخصترین‌ها است.    نیم سده بعد، مامون خلیفه عباسی بنا به تحولات سیاسیی زمان، نهضت ترجمه را تقویت و به تعبیری بنیان نهاد. با رویکرد عقلانی و با هدف آمیزش فلسفه یونانی با معارف اسلامی. البته او همانگونه که در سیاست شخصیتی متلون و پر فریب و ماکیاولی صفت داشت در سیاست فرهنگی و علمی هم نیات مثبت و منفی را در هم می آمیخت. او در این زمینه هم سیاستی روشن و شفاف نداشت و به هر حال یکی از اهدافش مبارزه با شیعی گری و اندیشه های شیعی بود! بر روی هم، دوران او به عصر تدوین معروف شد و مخالفان و موافقانی به همراه داشت.     مخالفان سیاسی فرهنگی مامون عقیده داشتند که علم و فلسفه یونانی یا(دخیله، پاکی و خلوص علوم اسلامی را تهدید می کنند اما در هر حال عصر تدوین خواسته یا نخواسته در جهان تسنن تحولاتی را به ارمغان آورد! گفته می شود که دو سده بعد بود که جهان اسلام به یک تعبیر رنسانس اسلامی را تجربه کرد. جزئیات این مساله را شرق شناس سوئیسی آدام متز در مجموعه ای گرانمایه گرد آ ورده است.     اما به نظر می‌رسد عصر طلایی آموزش سیاسی در اسلام دوران سیاستمدار بزرگ ایران خواجه نظام الملک طوسی است که با فرض دانش نیکو اعتقاد در صدر تقویت بنیان های مشرو عیت سلاطین سلجوقی برآمد و در این هدف عالمان دین اهل مدرسه و خانقاه یا عالم و عارف را با خود همراه و همرای کرد. او به درستی خاطرات ناشی از رادیکالیسم شیعه و سنی را شناسایی کرد و برای پیش گیری از فتنه یا به تعبیر محمود محمد طاها اسلام شناس معاصر سودانی "طیفیه" یا فرقه گرایی که در طول تاریخ مهمترین عامل ضربه زننده به اسلام و مسلمانان بوده است، راه اعتدال را در پیش گرفت.      نظام الملک و بعدها غزالی در آموزش های خویش"راهی میانه" در میان افراط و تفریط جزم اندیشان شیعی و حنبلی پیش گرفتند. نظام‌الملک سیاست دینی مبتنی بر بردباری و تساهل را پایه ریزی کرد ونظامیه ها با این بینش شکل گرفتند و تقویت شدند. در واقع به نظر می رسد اوج شکوفایی آموزش سیاسی اسلامی و رنسانس حقیقی مسلمانان سده پنجم هجری بوده باشد نه چهارم. لازم است در اینجا از محمدین ثلاثه یا سه محمد که تدوین گر فقه سیاسی شیعه هستند،یاد کنیم: محمدبن یعقوب کلینی(متوفی329)محمدبن علی(شیخ صدوق)(متوفی381)و محمدبن حسن طوسی(460). اینان بنیانگذار نوعی دانش و بینش در جهان شیعی شدند که از جانب شیخ مفید، شیخ مرتضی، سید رضی، خواجه نصیرالدین طوسی، یوسف بن مطهرحلی، شیخ بهایی و دیگران تعقیب شد تا می رسیم به مجتهد وارسته شیخ هادی نجم‌آبادی و شیخ انصاری و آخوند خراسانی و سید حسین بروجردی و رهبر فقید انقلاب اسلامی! هر چه در فقه سیاسی و در سیاست عملی داریم، یادگار ایشان است. اینان طلایه داران انقلاب اسلامی بودند. چاووشان عقل گرا وعلم گرا و بینش مندانی که هرگز خود را منحصر و محدود به یک قالب تنگ نکردند وهمواره در زمان و با جهان و جهانیان زیستند و از رویارویی با رقیب و حریف هراس نداشتند...باری برگردیم به سر فصل های نوین و آسیب هایی که از جانب این سر فصل ها در کمین دانش و بینش ماست.     نخست آنکه به نظر می رسد، این سر فصلها به وسیله کارشناسانی تهیه و تدوین شده است که سخت سر سپرده و دلباخته"دین دولتی"هستند و همان طور که رئیس جمهور محترم و خطیب توانمند با بیانی شیوا این مضمون را مطرح کردند، به همان اندازه که دولت دینی پسندیده است، دین دولتی ممکن است زیانمند و ناپسند باشد.     یکی از مشخصات دین دولتی این است که به جز فقه سنتی سایر شاخه ها و رشته‌ها را کنار می زند و به عبارتی تکثر گرایی و یا پلورالیسم معرفتی را انکار می کند! می دانیم که اخباریگری بر روی هم چنین روشی داشت و در روززگار ما بعضی از جریانات دینی از جمله "مکتب تفکیک"همین روش را می پیماید. به عبارت دیگر می توان گفت مک ب تفکیک که عرفان و کلام و فلسفه و...را مردود می داند، نوعی اخباریگری نوین است! ضمن ارج نهادن به فقه سنتی و به رسمیت شناختن پاره ای از خدمات خالصانه آن به معارف دینی و تایید گفتار پاره‌ای از اسلام شناسان از جمله مارسل بوازار، اسلام شناس فرانسوی، همیلتون گیپ یا دومنیک سوردل و یا عابدالجابری، مبنی بر اینکه اساسا شناخت تمدن اسلامی در گروه شناخت فقه است یا به عبارت دیگر تمدن اسلامی تمدن فقه است( در مقابل تمدن یونانی که تمدن علم است.) لیکن این بدان معنی نیست که تک محور عمل کنیم و فقط به این شاخه بپردازیم و بقیه را بزنیم.    استاد شهید مرتضی مطهری از جمله کسانی بود که هرگز نگرانی خویش را از بابت سیطره فقه بر سایر شاخه ها و شقوق پنهان نمی کرد. بزرگانی چون ابن عربی و امام محمد غزالی نیز پیشتر خطرات "اتمیسم"معرفتی را یادآوری کرده بودند و هشدار داده بودند که مبادا مطالعات مربوط به زبان شناسی و فیلولوژی و نحو و تاریخ و کلام و عرفان و فلسفه را رها کنیم و تنها به فقه بسنده کنیم.     نیک می دانیم که برای نخستین بار در ایران پدر علم سیاست یعنی استاد حمید عنایت که دانش پهناورش ستودنی است، در زمانیکه مدیریت علوم سیاسی دانشگاه تهران را در آستانه سالهای 50 بر عهده داشت، اندیشه های سیاسی اسلام و افکار اندیشمندان مسلمان را وارد سر فصلهای علوم سیاسی کرد. خدایش بیامرزد. هم ایشان در مقدمه ای که بر کتابی نوشته است ،چنین می آورد:     "هر دینی در تمامیت نظری و تاریخی خود از سه عنصر فراهم می آید: نخست اندیشه هایی در چیستی خدا و آفرینش انسان در کیهان و زندگی پس از مرگ و قیامت. دوم آموزش‌هایش در تعیین رفتار انسان در برابر خدا و نیایش به درگاه او و نیز روابط خود انسانها با یکدیگر...و سوم آفریده‌های نیروی اندیشه و ذوق سرآمدان جامعه پیروانش در خلال روزگاران، عنصر نخست معاد شناسی دومی شریعت و سومی فرهنگ نام دارد .آنچه دین اسلام را در میان دینهای بزرگ جهان ممتاز می کند تعادلی است که میان این عناصر برقرار است...این اعتدال در هر یک از ارکان بینش و آموزش اسلامی آشکار است...انحطاط مسلمانان در زمان ما{یک دهه پیش از انقلاب اسلامی}در کمتر پدیده ای چون برهم خوردگی مناسب میان این سه حوزه معارف اسلامی نمایان است."     اسلام شناس شهیر مراکشی محمد عابدالجابری علوم و معارف در فرهنگ به گفته او عربی- اسلامی به سه دسته تقسیم می‌شوند: 1-علوم بیان شامل نحو و فقه وکلام و بلاغت که همگی بر مبنای قیاس غایب بر شاهد تکیه دارد. 2-علوم عرفان شامل تصوف، اندیشه شیعی، فلسفه اسماعیلی تفسیر باطنی قرآن،فلسفه اشراقی، کیمیاگری، جادوگری است که بر کشف و شهود و وصال و جاذبه به مثابه روش تکیه می کند. 3-و سرانجام علوم برهان است که شامل منطق و ریاضیات و طبیعات و الهیات و حتی متافیزیک است و بر ملاحظات تجربی واستنتاج عقل به مثابه روش بنا شده است.     البته ایشان در ادامه به پاره ای تفاوت ها در رویکرد و یا متدولوژی تمدن غربی و اسلامی می پردازد اما جان کلامش این است که مجموعه دانش و علم ما فراهم آمده از شاخه ها و زیر شاخه های گوناگون است و فرو کاستن آن به یک زیر شاخه، چیزی جز تیشه به ریشه علوم اسلامی زدن نیست.    آنچه را که جریان اخباری گری نوین دنبال می کند، صرفا پیراستن دین از فلسفه غربی و یا هرمس گرایی نیست بلکه گاهی به دلیل و یا به بهانه ی" بومی سازی"دانش و معرفت به طرزی طنزآلود و تراژیک به شیوه ای متناقض نما و پارادوکسیکال با بسیاری از ارباب معرفت اسلامی و ایرانی از فردوسی و ناصرخسرو و غزالی و ابن سینا گرفته تا مولانا وشیخ اشراق و ملاصدرا و...مخا لفت می کند و چنان متعصبانه و انحصار‌طلبانه دیگران را می زند تا آنجا که دیگر "کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند".    این اخباریون مدرن تنها در عرصه نظریه پردازی ظهور پیدا نمی کنند، در همه جا هستند و به همه جا سرک می کشند. آنان با دفن جنازه ریچاردن فرای در اصفهان مخالف بودند و با حضور کلی جیمز کلاک در مشهد مخالفت کردند.    اینان همان اقلیتی هستند که به تعبیر ریاست جمهور با تدبیر، برای اکثریت تعیین تکلیف می کنند و برای همه در همه جا و در همه عرصه ها ورود پیدا می کنند از فرهنگ و اقتصاد گرفته تا علوم سیاسی! ببینید اینان در سالهای پس از انقلاب چند بار کتابهای آموزش ابتدایی و متوسطه را عوض کردند و هربار هزینه پشت هزینه. این بار این گروه به سراغ دانشگاه آمده اند تا به گمان خویش طرحی نو در اندازند.     بد نیست بدانیم که 115 سال پیش که مدرسه علوم سیاسی به همت مشیرالدوله در ایران دایر شد، پس از مدتی در مورد سرفصلهای دروس مدرسه جنجالی بر پا گردید. عده ای خواهان تغییر درسها و به تعبیر امروز سرفصل ها شدند؛ زیرا آن مدرسه بر موضوعاتی مانند تاریخ و دیپلماسی و روابط بین الملل تکیه می کرد در حالیکه مخالفان این موضوعات را غیر دینی می دانستند لیکن پاسخ مدیران مدرسه این بود که هدف اصلی ما پرورش دیپلمات و سیاستمدار است تا بتواند قدرت چانه زنی ایران را در محافل بین المللی بالا ببرد و از منافع ملی ایران حمایت کند.   تردیدی نیست که ما می خواهیم کارشناسانی مؤمن و متعهد و خبیر و بصیر تربیت کنیم ولی نه با بازی کردن با نامهای مقدس! محمدارکون(؟) در جایی اعلام داشت که رمضان البوتی(فقیه سوری)خیال می کند که آوردن نام خدا، انسان را خداشناس می کند، این لازم است اما کافی نیست! گمان می کنم مقصود و منظور مرا 9 سده پیش سنایی غزنوی به نغز ترین شیوه بیان کرده است: به هرچ از راه دور افتی چه کفر آن حرف و چه ایمان             به هرچ از دوست وامانی چه زشت آن نقش و چه زیبا سخن کز بهر دین گویی چه عبرانی چه سریانی           مکان کز بهر حق جویی چه جابلقا چه جابلسا زبان مختصر عقلان ببند اندر جهان بر من               که تا چون خود نخوانندم حریص و مفسد و رعنا به هرچ از اولیا گویند"رزقنی"و"وفقنی"/ به هرچ از انبیا گویند آمنا و صدقنا علی اکبر امینی
  • مجتبی مقصودی
۲۱
بهمن
رابرت دال؛ پلی آرشی، میدیا کراسی و نظریه دموکراسی       رابرت دال، صاحبنظربرجسته علوم سیاسی و پشتیبان سرسخت نظریه دموکراسی ، روز چهارشنبه 16 بهمن ماه 1392 برابر با 5 فوریه 2014 در آسایشگاهی در شهر همدن، ایالت کانکتیکات، در 98 سالگی دارفانی را وداع گفت.  دال در تاریخ 17 فوریه 1915 در اینوود آمریکا متولد شد. در سال 1936 از دانشگاه واشنگتن فارغ‌التحصیل شد و مدرک دکترای خود را از دانشگاه ییل در سال 1940 دریافت کرد. در جنگ جهانی دوم با درجه ستوانی در جنگ خدمت و مدال برنز دریافت کرد. وی در سال 1946 به دانشکده ییل پیوست.     پرفسور دال نقش مهمی در تولد رشته علوم سیاسی ایفا کرد. وی یکی از پیشگامان استفاده از "تکنیک‌های تجربی در مطالعات علوم سیاسی" محسوب می‌شد. او که استاد برجسته و ممتاز علوم سیاسی دانشگاه ییل بود کتاب‌های متعددی را در زمینه دموکراسی، سیاست خارجی، کنگره ایالات متحده، رفاه، قانون اساسی ایالات متحده و موضوعات و عناوین بسیار دیگر قلم زد.  بر اساس رده‌بندی بخش ادبی مجله تایمز، کتاب «چه کسی حکومت می‌کند؟» وی که قهرمانانه از دموکراسی در نظریه دفاع می‌کند و در مقابل، آن را در عمل به چالش می‌کشد، در بین 100 کتاب برتر و اثرگذار پس از جنگ جهانی دوم قرار دارد.      علاوه بر آن، دکتر دال برای نخستین بار یک واژه جدید به نام "پلی آرشی" را برای دموکراسی مدرن و غیرمتمرکز به کار برد. یکی از برجسته‌ترین کارهای دال «عمومی کردن» علم سیاست بود.
  • مجتبی مقصودی
۱۵
بهمن
یاران را چه شد ؟! به مناسبت گردهمایی یاد ایام دکتر بابک نادرپور        نهم بهمن ماه 1392 بدون تردید به عنوان یکی از خاطره انگیزترین روزهای زندگیِ تعدادی از دانشجویان رشته علوم سیاسی ورودی سالهای نیمه اول دهه 1360 دانشکده خقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران ، در ذهن آنان حک خواهد شد .دانشجویان جوان آن زمان، اکنون در کسوت اساتید دانشگاه ، روزنامه نگار، نویسنده، کارشناس ارشد ، سفیر و رایزن فرهنگی، کنش گر سیاسی، نماینده مجلس و ... بعد از قریب به یک ربع قرن همدیگر را ملاقات می کردند .      این اقدام سترگ ، هرچند دیر هنگام ، اما بسیار ارزشمند بود. باید به ریاست محترم انجمن علوم سیاسی ایران دست مریزاد گفت که بار اصلی انجام هماهنگی های لازم جهت برگزاری هرچه بهتر این ‹‹ مجمع خوبی و لطف›› را یک تنه بر دوش کشیدند. این گردهمایی به یک اعتبار ماکتی از یک آشتی ملی نیز بود. دوستانی که به اقتضای جوانی و شرایط زمانه کمتر تاب تحمل همدیگر را داشتند ، اکنون با رویی گشاده و لبی خندان با همدیگر چاق سلامتی  و خوش و بش می کردند. کاش شاهد نشست هایی از این دست در مقیاس بزرگتر ملی، آن هم در بین سیاستمداران متعلق به جناحهای سیاسی کشور نیز می بودیم .       مراسم از ساعت 4 عصر آغاز شد . همانطوری که انتظار می رفت قیافه ها همه دیدنی بود. تقریبا چهره ای نبود که در آن نشانی از چین و چروک نباشد. ظاهرا آرایش هم دردی را دوا نکرده بود ! خانمها که بنا به سرشت شان کمتر زیر بار پیری می روند ! در گفتار و کردار چنین می نمودند که در این خصوص منطقی می اندیشند. دیگر کسی طاقچه بالا نمی گذاشت ! بعضی ها بی خیال آرایش شده بودند، برخی نیز چادر را به یک سو فکنده و به جرگه روسری داران پیوسته بودند. برخی از آقایان بی هیچ مقاومتی سرنوشت محتوم میان سالی  را پذیرفته بودند . بعضی ها با ‹‹سیاه›› کاری ! و لطایف الحیل خواسته بودند گذشت زمانه را دور زنند. اما حساب چهره های پرچین و جبین های پرآژنگ را نکرده بودند!  برخی با ‹‹ریش›› زدائی در حال می خواستند بگویند که در گذشته از وضعیت حاکم دل ‹‹ریشی›› داشته اند. عده ای نیز با پوششی صوفی مآبانه ، قیافه ای شبیه شمس تبریزی ! آراسته بودند و تلویحا از گذشته استغفار می کردند. همه حرفهای خوبی می زدند. اما به قول شاعرمرحوم قیصر امین پور ‹‹ چقدر زود دیر می شود›› !
  • مجتبی مقصودی
۱۳
بهمن
خطابه‌ای از «نسل سوخته» محمدعلی علومی . رمان‌نویس     روزنامه شرق،شماره 1944، دوشنبه 1392/11/14 موضوع اول: بنابه اصطلاحی رایج اما اشتباه، نسل ما را، معمولا «نسل سوخته» می‌نامند، اما از جنبش مشروطه به بعد، کمتر نسلی در میهن ما بوده که به‌نحوی از انحاء نسوخته و استعدادهای فراوانش به هدر نرفته باشد! نسل ما، همانند نسل‌های پیش از خود درواقع با حماسه آغاز کرد اما آیا با تراژدی پایان یافته یا نه؟ به باور من، نه! ما، ‌نسل سوخته نیستیم، بلکه در این صدو‌اندی‌سال، همه نسل‌ها در شرایط دشوار‌گذار به سر می‌برند و ما نیز همچنین! به چندین دلیل بر این باورم؛ نخست و مهم‌تر از همه، آنکه زندگی انسان هنوز با فاجعه‌ای جهانی پایان‌نیافته (که حتی اگر پایان هم می‌یافت‌، باری به‌هرحال جان‌به‌دربردگان، زندگی را باز آغاز می‌کردند) و به قول همینگوی در «پیرمرد و دریا» انسان پیروز است، مرگ هست و شکست نیست. دلیل بعدی، حضور فعال هم‌دانشکده‌ای‌هاست که بیشترشان یا استادان دانشمند و واقعی دانشگاه‌ها یا روزنامه‌نگارانی تاثیرگذار یا انسان‌هایی هستند که به قول شادروان احمد شاملو: انسان را پاس داشته‌اند. موضوع دوم: امر سیاست در ذهن و رفتار ما و نسل‌های پیش از ما، نه امری اثباتی و زمینی و حتی پوزیویستی، بلکه اساسا امری متعلق به آرمان‌های نیک انسانی بوده و ناگزیر، سپهری معنوی و ایجادگر هستی‌شناسی خاصی محسوب می‌شد. عده زیادی از مبارزان نسل‌های قبل از ما، به رغم هوش زیاد و تحصیلات عالی، به سبب همان رویکرد غالب رمانتیک و احساسی و خیالی به امر سیاست (که امری بسیار واقعی است)، طوری دیگر رفتار می‌کردند.  حتی بدیهی‌ترین امور واقعی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را نمی‌خواستند، ببینند، مثال بهمن‌خان قشقایی مثال خوبی در این مورد است که تحت‌تاثیر انقلاب چین، او تحصیلات‌عالی خود را در اروپا رها کرد و به ایل خود برگشت و تعدادی تفنگچی جمع کرد تا همچون مائو، از طریق انقلاب دهقان‌ها، شهرهای بزرگ را به محاصره اقتصادی درآورده و تسلیمشان کند. بهمن‌خان چنان مجذوب تفکرات رمانتیک و عاطفی و خیال‌پردازی‌های خود بود که (نمی‌خواست) این امر واقعی و بدیهی را ببیند که رژیم و دربار شاه می‌تواند با فروش نفت، محصولات کشاورزی و آذوقه مورد نیاز شهرهای بزرگ را وارد کرده و اصلا هیچ احتیاجی به دهات ورشکسته و به محصولات دامداری چند ایل تارومارشده نداشت! موضوع سوم: اما از سویی، همان بینش با غلبه وجوه رمانتیک حماسی در جدال نهایی میان نیک مطلق و اهورایی با بدمطلق و اهریمنی بود که انسان‌هایی خاص و توانمند می‌ساخت. می‌توان آقای سیدمحمود دعایی را مثال آورد که باز برای همه شما دانشجویان سابق علوم‌سیاسی دانشگاه تهران، مثالی آشناست که در ضمن تحصیلات علوم دینی، اعلامیه‌های متعددی را در شرایط سنگین پلیسی، چاپ و خود ایشان، ‌آنها را در شهرهای مختلف، منتشر و پخش می‌کرد و با روش‌های ابتکاری، در محاکمات سران نهضت آزادی، به‌طور ناشناس شرکت کرده و جریان محاکمات فرمایشی و سفارشی رژیم سابق، مثلا در محاکمه مهندس مهدی بازرگان که رای از قبل تعیین‌شده و به اطلاع قاضی رسیده بود، حضور داشته و آن همه را به اطلاع عام می‌رساندند و به ملاقات محبوسان سیاسی در تبعید می‌رفتند و... . یا دکترشریعتی که عمر کوتاهش را صرف فعالیت‌های فرهنگی کرده و بر نسلی فعال و هوشمند و توانا، بسیار تاثیرگذار بود یا جلال‌آل‌احمد و... . مثال‌ها بی‌شمار است و نسل‌‌ ما متاثر از آنها، بر این باور و یقین بود که می‌تواند همزمان از عهده انجام امور متعدد و حتی ماهیتا متفاوت و به هر حال، مهم به‌خوبی برآید. موضوع چهارم: یکی از نقاط‌ضعف یا پاشنه‌آشیل یا چشم اسفندیار در نسل ما، همین عدم رویکرد واقعی در سنجش واقعیت‌ها و توانایی‌های خود به سبب تاثیرپذیری فراوان و شدید عاطفی از نمونه‌های حماسی، با تصویرپردازی‌های شبه‌اسطوره‌ای در جهان و در ایران از اشخاص موثر بود که عده‌ای از ما را به سرگذشت‌هایی با وجوه تراژیک دچار ساخت. در ایران و نسل‌های قبل از ما، جنبه‌های تراژیک بارها و به دفعات اتفاق افتاده است. موضوع پنجم: اما به باور من یک وجه کمتر معرفی شده تراژدی نگاه به سرگذشت آدم‌هایی باهوش و بااستعداد است که اگر به مرگ با آمپول هوا یا در زندان‌ها، مانند مورد شادروان فرخی یزدی، دچار نشدند، مرگی دردناک‌تر داشتند، مرگ در روح و روان، مانند شاعران قدرتمندی چون نصرت رحمانی یا اسماعیل شاهرودی که خود را به عمد و به‌شدت تخریب کردند، چون که تاب تحمل شرایط دشوار غالب و مرگ آرمان‌ها و آرزوهای انسانی‌شان در کودتای 28 مرداد 1332 را نداشتند.موضوع آخر: نسل ما، حامل تجربه‌های به صحنه بروز درنیامده و از این منظر آرمان‌های نسل‌های پیش از خود بود و در عین حال آخرین نسل از دورانی بود که جهان به دو قطب اجتماعی بزرگ تقسیم می‌شد و جنگ سرد و تبلیغات یکی از وجوه شاخص آن جهان و دوران محسوب می‌شد. پس از نسلی مشهور به «نسل سوخته»، دنیا دگرگون شد و خیلی‌ها در سرتاسر جهان بهت‌زده ماندند که... تا چه زاید سحر، کاین شب آبستن است؟!  (خلاصه متن قرائت‌شده در گردهمایی دانش‌آموختگان دهه60 رشته علوم‌سیاسی دانشگاه تهران)
  • مجتبی مقصودی
۱۱
بهمن
یادگار ایام ؛ دوستیدکتر محبوبه پاک نیا دوستی همواره از تعریف می گریزد و مشکل می توان تعریفی از آن ارایه داد و اساسا جهد برای تعریف آن معمولا حاصلی اندک در بر دارد. شاید بتوان از واژگونه رفتن بهتر به مقصد نایل شد  و گفتن اینکه چه روابطی روابط دوستی نیست به مفهوم آن نزدیک تر شد. می دانیم که انواع روابط انسانی وجود دارد؛ روابط خویشاوندی و خونی (روابط نسبی و سببی)، روابط همکاری و هم گروهی، روابط صنفی، روابط حزبی و اجتماعی بطور اعم، و دیگر انواعی که البته در همه آنها یک نقطه اشتراک وجود دارد و آن هدفدار بودن آن روابط است. به عبارتی دیگر درتمامی روابطی که نام برده شد انسان هدفی مشخص را  پی می گیرد و اساسا می توان گفت که بدون آن هدف آن رابطه هم شکل نمی گیرد. اما دوستی تنها نوع رابطه انسانیست که به یک معنی هدف دیگری جز خود دوستی هدف آن محسوب نمی شود. دوستان دوست می شوند برای آنکه دوست باشند و البته در کنار دوستی ممکن است مسایلی بوقوع بپیوندد که بخشی از اهداف زندگی هر فردی را تشکیل می دهد اما؛ بواقع دوستی برای هیچکدام از آن اهداف بوجود نمیاید زیرا اگر برای آن اهداف باشد، دیگر دوستی نیست، نوع دیگری از رابطه است. بدین ترتیب با حذف اینکه چه نوع رابطه هایی دوستی نیست می توان بهتر به مفهوم دوستی نزدیک شد. البته در تمامی روابط بالا که ذکر آن رفت نیزمی توان بواقع دوستی هم داشت . مثلا می توان در عین خواهری دوستی را هم تجربه کرد و یا در همسری و یا در همکار بودن؛ اما صرف خواهر بودن یا همسر بودن و یا همکار بودن دوستی شکل نمی گیرد. البته سخن در باب فلسفه دوستی مجال و فرصتی فراخ تر نیاز دارد که در حوصله این جلسه نیست. مورد دیگری که می توان مطرح کرد مکان ها و فضاهایست که دوستی در آن شکل می گیرد. البته شاید محیط بیرون از خانواده در اولین سالهای زیست و آموزش انسان اولین مکانهایست که دوستی در آن فضا معنی پیدا می کند. مدرسه ها و مکانهای آموزشی جزو این اولین ها محسوب میشود. دوستی در این فضاها جزو اولین تجربیات در این باب است . اما به جهاتی مراکز آموزشی نظیر دانشگاه شاید مطلوبترین محیط برای این تجربه انسانیست. می دانیم که به چند دلیل شرایط ادمی در این محیط برای دوست یابی ارجح تر از دیگر مواقع و دیگر مکانهاست. شروع بزرگسالی جدی و در عین حال پایداری شور جوانی یکی از علل دوست یابی در این دورانهاست. و از طرفی شروع فهم تحلیلی نیز در این زمان آغاز میشود. تا پیش از آن در دبیرستان بیشتر آموختن بود و در محیط دانشگاه بیشتر فهم و آموختن با تحلیل و مباحثه عجین می شود  و ضرورت همراه و دوست به این معنی بیشتر خودش را نشان می دهد و باز به همین خاطر است که ما بیشترین دوستان خود را در این زمان بر میداریم و یادگارهای مهمی را از آن ایام با خود همراه می کنیم.
  • مجتبی مقصودی
۰۶
بهمن
ما و روس ها و داستان نفتدکتر ماندانا تیشه یارعضو شورای علمی موسسه ایراسروابط ایران و روسیه از هنگام روی کار آمدن دولت یازدهم، روند تازه ای را طی می کند و مقامات سیاسی و اقتصادی هر دو کشور در پی گسترش همکاری های دوجانبه بر آمده اند. در روزهای گذشته خبر گفتگو میان دو کشور برای بستن قراردادی نفتی بازتاب گسترده ای داشته است. در یادداشت زیر، نویسنده تلاش دارد تا با نگاهی به پیشینه همکاری ایران و روسیه در زمینه انرژی، به بررسی دشواری های پیش روی این همکاری ها و راه های گسترش پیوندهای اقتصادی میان دو کشور بپردازد.ایراس؛ این روزها خبر گفتگوهای میان مقامات ایرانی و روس برای بستن قرارداد فروش نفت از ایران به روسیه در صدر خبرهای بازارهای انرژی جای گرفته است. هرچند که مقامات وزارت نفت ایران بسته شدن تفاهمنامه ای در این زمینه را رد کرده اند، اما گفته شده که بر پایه این قرارداد، ایران روزانه ۵۰۰ هزار بشکه نفت خام به روسیه خواهد فروخت و از این رهگذر، ماهانه معادل ۱.۵ میلیارد دلار کالا از روسیه وارد خواهد کرد. (خبرگزاری مهر به نقل از روزنامه روسی کامرسانت ۲۸/۱۰/۹۲)همچنین گفته می شود مقامات روسیه به ایران پیشنهاد داده اند که خط لوله سوآپ معکوس نفت راه‌اندازی شود به طوری‌که امکان انتقال نفت از میادین جنوبی ایران به حاشیه دریای خزر فراهم آید و از آنجا نفتکش‌ها این نفت را به پایانه‌های نفتی روسیه در شمال خزر ببرند. (تلکس اینترنتی مهر، ۲۱/۱۰/۹۲)نگارنده در نشستی که ۲۵ دی ماه سال جاری در موسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس) در زمینه روابط ایران و روسیه در دولت یازدهم برگزار شد، فرصت آن را یافت تا گفتگویی کوتاه با پروفسور ویتالی نامکین، رئیس موسسه شرق شناسی آکادمی علوم روسیه، داشته باشد. در این گفتگو و نیز در نشست علمی-خبری برگزار شده در ایراس، پروفسور نامکین با خشنودی از بسته شدن این قرارداد نفتی میان ایران و روسیه سخن گفت و اشاره کرد که این امر، موضوع تازه ای نیست و دو کشور از سال ها پیش در حوزه مبادلات نفتی با هم همکاری داشته اند.
  • مجتبی مقصودی
۲۳
تیر
کمیته دانشجویی انجمن علوم سیاسی ایران با همکاری پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه برگزار می‌کند   نشست با موضوع «روندها و آینده تحولات در مصر»   سخنرانان: مجتبی فردوسی پور: رئیس اداره خاورمیانه عربی وزارت امور خارجه علی جانباز: رایزن فرهنگی ایران در مصر حجت الاسلام دکتر مهدی فرمانیان: عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب حمید رضا اکبری: دانشجوی دکتری روابط بین الملل دانشگاه علامه طباطبایی     زمان: روز چهارشنبه 26تیرماه 1392 ساعت:  16 تا 18 مکان: بلوار کشاورز، خیابان نادری، سالن همایش‌های پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه
  • مجتبی مقصودی