دکتر مجتبی مقصودی

دانشیار رشته علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی


دانشیار رشته علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
شرط و شروط تغییرفرصت دیالوگ برای منتقداندکتر امیر دبیری مهر   نامه 160 نفر از استادان علوم سیاسی کشور به رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی مبنی بردرنگ و تامل در اجرای سرفصل های جدید علوم سیاسی در کشور واجد هر معنایی باشد حامل این پیام نیست که استادان امضا کننده نامه از جمله اینجانب با تغییر سرفصلهای دروس علوم سیاسی مخالف هستند بلکه همه بحث بر سر شیوه تعیین سرفصل های جدید و تدوین کتب و منابع جدید است . بنابر این اختلاف یک بحث علمی و طلبگی است که از قضا می تواند آغازی برایجاد کرسی های آزاد اندیشی و نظریه پردازی باشد که بارها بر آن تاکید شده ولی متاسفانه از سوی مدعیان گامی استوار برای آن برداشته نشده و اقدامات مجاهدان خاموش و بی ادعا نیز در این راستا مورد توجه و عنایت قرار نگرفته است. در خصوص مناقشه پیش آمده در باره سرفصل های علوم سیاسی چند مساله و نکته قابل تامل مطرح است    1- متاسفانه تحت تاثیر فضای سیاست زده کشور که امری مذموم و مخرب است موجب شده هر اختلاف علمی و روشی و رهیافتی در دانشگاه و حوزه و دیگر محافل فرهنگی که پیش می آید عده ای با کژاندیشی و گاه با نیات نادرست موضوع را به ساحت سیاست وارد کرده و سعی می کنند با برچسب زنی های ناروا فضا را تیره و تار سازند و بجای تبادل آرا و پیشرفت زمینه نزاع و ستیز و پسرفت را فراهم سازند. برای نمونه در این مساله اخیر عده ای بدون اینکه صلاحیت لازم برای ورود به این بحث را داشته باشند منتقدان به سرفصل های جدید را مخالفان تغییر و سکولار و غرب زده و... خواندند و عده ای نیز موافقان و دست اندرکاران تهیه سرفصل های جدید را متحجر و حکومتی و انحصار طلب خواندند در حالی که نه آنان چنانند که گفته شد و نه اینان چنینند که می گویند. اینجانب بحمدلله با هر دو طیف اعم از استادان منتقد و استادان تغییر سر فصلها در ارتباط و همکاری و دوستی هستم و این خط کشی ها ی رسانه ای را کاملا ساختگی و غیر واقعی می دانم و اشتراکات را بسی بیشتر از اختلاف نظرهایشان می بینم .هر دو دسته استادان و پژوهشگران عزیز و محترم علوم سیاسی کشور هستند که از قضا وجه مشترک همه انها ضرورت تغییر سرفصل هاست اما اختلاف بر سر این است که در این تغییر باید اجماع علمی همه استادان علوم سیاسی کشور با روش های صحیح حاصل شود در واقع باید نظرات و دیدگاههای همه استادان هم اخذ و هم اعمال شود . واقعیت این است که هیچ کس جز استادان علوم سیاسی که در گوشه وکنار کشور با گرایشهای علمی گوناگون به تدریس و تحقیق مشغول هستند صلاحیت اظهارنظر درباره سرفصل های این دانش را ندارد و تدوین کنندگان نباید بخاطر خوش امد این و آن و تحسین و تمجید فلان کس و بهمان فرد سرفصل ها را تغییر دهند و به نقدهای وارده بی اعتنا باشند .    2- بعد از شرط اجماع استادان علم سیاست در تغییر سرفصل ها ضروری است به این مساله توجه شود که مهمترین دغدغه در تغییر سرفصل ها باید روزامد و کارامد تر کردن این سرفصل ها باشد . بنده با تعبیر بومی سازی علوم سیاسی به شکل شعاری موافق نیستم زیرا گاه از این واژه برداشت نادرستی صورت می گیرد و این شبهه پیش می اید که علوم سیاسی باید درون گرا باشد و با تحولات و تغییرات بین المللی بی ارتباط باشد .منبع : هفته نامه پنجره شماره 201 شنبه 14تیرماه 1393 صص52و53  کیست که نداند هیچ علمی از شاخه های دانش بشری مانند علوم سیاسی دایما در حال تعامل و ارتباط با عالم واقع در سطح جهانی است و از همه معارف بشری تغذیه می کند درواقع می توان گفت ابشخور علوم سیاسی همه معارف بشری است . برای مثال اصحاب فن سیاست می دانند همانطور که هیچ امری مانند امر سیاسی بر ابعاد زندگی بشر تاثیر گذار نیست متقابلا تغییرات و پیشرفتها در دیگر علوم حتی علوم ریاضی و پزشکی و فنی و مهندسی و نانو فناوری ها نیز بر علوم سیاسی تاثیر گذار است . بنابر این علوم سیاسی یکی از پویا ترین شاخه های علم است از این رو نیازمند تعامل و ارتباط و تبادل دانش و اطلاعات است . اما اگر منظور از بومی سازی کارامد تر و به روز رسانی این علم باشد در ضرورت ان شکی نیست در این صورت اتفاقا باید برای کارامد تر کردن این علم خیلی بیشتر جهانی اندیشید تا بتوان از یافته های این دانش بیشتر بهره مند شد. فراموش نکنیم هدف علوم سیاسی شناخت و اشراف به ابعاد پیدا و ناپیدای مفهوم قدرت فراتر از تلقی ها و روایت های عامی و عادی است و البته این شناخت می تواند و باید در خدمت صلح و سعادت بشری در سطح بین المللی و افزایش قدرت و افتخار و عزت ملی در سطح فروملی باشد . جالب اینجاست که کشورهایی که در نظام اموزشی و پژوهشی و برنامه ریزی به علم سیاست وزیر شاخه های آن مانند روابط بین الملل ، مطالعات منطقه ای ، سیاست گذاری عمومی ، فلسفه و اندیشه سیاسی و.. توجه جدی داشته اند در رتبه بندی های توان و قدرت ملی وتوسعه یافتگی و پیشرفت در رده های بالا هستند و بالعکس کشورهایی که به این شاخه از علم بی اعتنا بوده و هستند جایگاه قابل افتخاری در رتبه بندی جهانی ندارند.اگر از ضرورت اسلامی سازی علوم انسانی از جمله علوم سیاسی نیز سخنی گفته می شود نباید به خطا رفت ومانند برخی ساده اندیش تازه وارد به حوزه علوم سیاسی تصور کرد می توان با مراجعه با کتب اربعه شیعه و صحاح سته اهل سنت می توان نظریه های روابط بین الملل از انها استخراج کرد یا می توان با مراجعه به تاریخ اسلام رهیافت مناسب برای دیپلماسی هسته ای کشف نمود . البته متن دین و سنت مثل هر متن دیگری می تواند الهام بخش پژوهش و تحقیق باشد اما من از اسلامی کردن علوم انسانی این را می فهمم که اولا این علوم باید مبتنی بر این فرض مورد پژوهش و تدریس قرار گیرند که در جامعه ای اسلامی ارایه و عرضه می شوند و باید مبانی اعتقادی و دینی شهروندان جامعه بعنوان یک واقعیت را مد نظر قرار دهند ثانیا باید زمینه علمی و شناختی ارتقای عزت و قدرت جامعه اسلامی را فراهم سازند.     به عبارت دیگر انچه که علوم سیاسی را اسلامی می کند این است که استاد و پژوهشگر علوم سیاسی هم به فرهنگ و دین و سنت و تاریخ جامعه اسلامی اشراف داشته باشد و هم بتواند در این زیست بوم به نظریه پردازی و تحقیق و تتبع بپردازد و ضمن حل مسائل و مشکلات مبتلا به جامعه اسلامی سهمی در تولید دانش در عرصه جهانی ایفا نمایدو تصویری بهتر و بیشتر از جامعه و امت اسلامی در سطح بین المللی ارایه دهد .در همین راستا حضور پژوهشگران و استادان علوم سیاسی در عرصه ها و همایش های بین المللی برای ارایه گفتمان ایرانی و اسلامی یکی از واجب تری و ضروری ترین اولویت های کشور است که متاسفانه در گذشته به نگاهی تنگ نطرانه و غیر علمی و غیر فرهنگی به فراموشی سپرده شد و حتی محدودیتها یی نیز اعمال شد. فقط برای مثال به تحقیقی اشاره می کنم که دو سال پیش توسط نگارنده در پژوهشگاه فرهنگ و هنر و ارتباطات انجام شد و دران با استفاده از روش تحلیل گفتمان در علوم سیاسی برای نخستین بار بدون شعارزدگی از مقاومت اسلامی در خاورمیانه برداشت و تفسیری علمی و اقناع کننده و قابل استماع در سطح جهان ارایه شد و در آن مرزهای گفتمانی و فرهنگی اسلام سیاسی و بنیادگرایی و لیبرالیسم ترسیم و از هم متمایز گشت .منظور از اسلامی سازی علوم سیاسی این دست کارهاست نه توجه به اسم و عنوان درس و اطوارهای قدرت پسند. حال باید پرسید ایا تدوین کنندگان عزیز سرفصل های جدید چقدر چنین ملاحظاتی را مد نظر داشته اند؟ حتما توجه داشته اند اما کافی نبوده است و باید تکمیل شود.    3- به نظر می رسد تدوین کنندگان محترم بهتر است بجای مقاومت و سرسختی در برابر انتقادهای وارده و ارایه آمار و ارقام از عملکرد خود در سالهای گذشته متواضعانه و خردمندانه فضایی را فراهم سازند که سخنان و دغدغه های دیگر پژوهشگران و استادان علوم سیاسی نیز در تدوین سرفصل ها مورد توجه قرار گیرد و مشارکت و همراهی انها نیز در این کار مهم و تدوین منابع و کتابهای مورد نیاز جلب شود و از همه مهمتر اینکه این مساله فرصت مناسبی را برای دیالوگ و گفتگو درباره مسائل این شاخه مهم از علم را فراهم کرده است و باید این فرصت را غنمیت شمرد و به ارتقای سطح دانش سیاسی در کشور کمک کرد. بفضله و عونهمنبع : هفته نامه پنجره شماره 201 شنبه 14تیرماه 1393 صص 52 و 53